به مناسبت روز بزرگداشت علامه سید محمدحسین طباطبایی، عباس بخشنده بالی، دانشیار فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه مازندران، در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده به بررسی یکی از دغدغههای علامه پرداخته است.
متن این یادداشت را میخوانید؛
یکی از موضوعاتی که رهبر معظم انقلاب اسلامی مکرر تبیین کردهاند، تعامل مراکز دانشگاهی کشور با جهان است. از نگاه ایشان اصل تعامل مراکز علمی با جهان مهم و ضروری است ولی معیار قرار دادن برخی مراکز برای رشد و ارتقای علمی را نادرست تلقی نمودند.
ایشان در دیدار جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی کشور که صبح سهشنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۲ برگزار شد به صراحت فرمودند: «بنده در اینکه در مسابقه علمی دنیا باید سهیم باشیم تردیدی ندارم. اما اینکه همه اساتید و هیئت علمی را موظف کنیم که اگر میخواهید ارتقا بیابید، باید رتبه پیش فلان مجله معروف یا فلان مرکز علمی دنیا امتحان بدهید و رتبه خود را مشخص کنید، این را منطقی نمیدانم». ایشان به این نکته نیز اشاره کردند «هر کسی در هر دانشی نخبه میشود و به رتبهای دست مییابد، هم از آن دانش و هم از اعتباری که به واسطه آن دانش در جامعه بدست میآورد، باید در جهت خدمت به مردم استفاده کند».
به عبارتی دیگر، رهبر انقلاب به این مطلب تذکر دادند که معیار پیشرفت و ارتقا، حل مسائل و مشکلات جامعه ایران باشد نه حل مشکلات جهان غرب. متاسفانه معیاری که اکنون در مراکز علمی مشهود است، نشر مقالات ISI و تاثیر آن بر ارتقای علمی است که انتظار می رود وزارتخانههای مربوطه عطف فرمایشات رهبری مسیری جدید و صحیح در این زمینه در پیش گیرند.
یکی از اندیشمندانی که مورد توجه علامه طباطبایی قرار گرفت، هانری کُربن بود. وی از شاگردان اندیشمندان نامی از جمله رودولف اوتو، کارل یاسپرس، ارنست کاسیرر و بالاخره اتین ژیلسون بود که به مرور زمان به مطالعات شرق و مکتب اشراقی شیخ شهابالدین سهروردی علاقهمند شد. در یکی از ماموریتهایش، از ترکیه راهی ایران شد. وی با سخنرانی «مایههای زرتشتی در فلسفه سهروردی» در انجمن ایرانشناسی فرانسه در تهران در حوزه روشنفکری ایران قدم نهاد و کمکم بخش ایرانشناسی را در انستیتو فرانسه راه اندازی کرد.
پس از آشنایی با اندیشمندان حکمت اسلامی در ایران، شهید مطهری به وی پیشنهاد گفتوگو با علامه طباطبایی را مطرح نمود. با پذیرش علامه، نشستهایی میان آن دو در خانه وکیل علاقهمند به حکمت و فلسفه با نام احمد ذوالمجد طباطبایی از اوایل سال ۱۳۳۸ آغاز و در نهایت از دل آن جلسات گفتوگو، کتاب «شیعه» در سال ۱۳۳۹ منتشر شد. با توجه به اینکه زبان مشترک و قابل درک عمیق میان آن دو اندیشمند وجود نداشت، سید حسین نصر و دکتر عیسی سپهبدی نقش مترجم را به عهده داشتند.
در این نشستهای علمی که هر دو هفته یک بار در تهران برگزار میشد، شخصیتهایی مانند ذوالمجد طباطبایی، سیدحسین نصر، داریوش شایگان، سیدجلال الدین آشتیانی، عیسی سپهبدی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، محمداسماعیل صائنی زنجانی، سیدهادی خسروشاهی، سیدجواد مناقبی و شهید مرتضی مطهری نیز حضور داشتند. علامه توانست چگونگی شکلگیری تشیع را به نحوی مطلوب تبیین کرده و به شبهات متعدد در این رابطه، پاسخ دهد. یکی دیگر از مباحث مهم، موضوع تاویل بود که اشتراکاتی میان آن دو وجود داشت.
برای برگزاری این نشستها، علامه با اتوبوسهای معمولی و به تنهایی از قم به تهران میرفتند که موجب تحمل مشقتهای فراوانی بود(2). اکنون پرسش مهمی به ذهن خطور میکند که دلیل واقعی این ترددهای خسته کننده برای برگزاری نشستها چه بود. به عبارتی دیگر، برگزاری این نشستها چه ثمراتی برای علامه داشت. چه دلیلی باعث شد علامه تدریس و تحقیق را رها کرده و مسیر پر مشقت را تحمل کند.
یکی از مهمترین دلائل تردد و سفر علامه طباطبایی به تهران، اقامت دو روزه و برگزاری نشستهای علمی با کربن، تعامل با جهان بود. این تعامل دو لبه دارد؛ از یک سو، موجب آشنایی و درک بیشتر و عمیقتر با فرهنگ و اندیشه غرب میشود از دیگر سو، باعث میشود فرهنگ و اندیشه اسلامی در ایران و کشورهای اسلامی محدود نشده بلکه به جهان غرب نیز گسترش یابد.
کربن با ثبت و ضبط مباحث نشستها، نقش بسیار مهمی در انتقال آموزههای تشیع به جهان ایفا نمود(3). اگر چه خود نیز بی نصیب از این نشستها نشد و مسیر زندگی خود را تغییر داد.
برای اثبات ادعای این نوشتار، فرازهایی از کتاب «سرشت و سرنوشت» که توسط کریم فیضی در انتشارات اطلاعات منتشر شده، نقل می شود. در بخشهایی از این کتاب که گفتوگوهایی با دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی است، چنین آمده: «اندکی پیش از انقلاب بعضی از دوستان انقلابی ما که لازم نیست اسم ببرم به من و آقای صائنی زنجانی گفتند که این جلسه و تشکیل آن از اول کار درستی نبود، برای اینکه بعضی از دوستان جلسه شما اینطور و آن طورند و خود هانری کربن را هم ما نمیدانیم کیست! … ما تا حالا تحمل کردهایم ولی الان که قبل از انقلاب است و چیزی به انقلاب نمانده صلاح نیست که ادامه پیدا کند. شما به علامه طباطبایی بگویید که جلسه را تعطیل کند»(4). دکتر دینانی موضوع پیشنهاد عدم ادامه نشستها با کربن را با علامه طرح میکند. علامه که ناراحت شده بود کمی سکوت کرد و پاسخ داد: «به عنوان شخصی که در گوشهای نشستهام و چیزی مینویسم، تنها راه من به جهان و تفکر جهانی و اینکه در جهان چه میگذرد این جلسه است. تنها راه من به تفکر جهانی این جلسه است. این را هم نمیتوانند برای من ببینند!»(5). بنابراین یکی از مهمترین دلائل تحمل مشقتهای برگزاری نشستهای علمی میان علامه و هانری کربن، تعامل با جهان اندیشه بود.
مسیری که علامه برای گسترش فرهنگ شیعی به جهان برگزید، محدود به هانری کربن نبود. به عنوان نمونه، علامه طباطبایی مجموعه کتابهایی برای معرفی مذهب شیعه به جهان به خصوص مردم اروپا و آمریکا نوشت که عبارتند از: «گلچين ادبى شيعه» يا «گلچينى از معارف شيعه»، «قرآن در اسلام» و «شيعه در اسلام». اصل این طرح و اجراى آن، به پيشنهاد دکتر کنيث مورگان و دانشگاه کالگيت آمريکا و بهوسيله دکتر نصر از شاگردان و علاقهمندان علامه شکل گرفت. این آثار نیز با تعامل علامه با برخی اندیشمندان آن حوزه در راستای نشر فرهنگ اسلامی به مردم جهان تدوین شد.
یکی از شاگردان علامه درباره نقش دکتر مورگان در نشر فرهنگ اسلامی در جهان مینویسد: «اتفاقا يكى دو سال بعد، در تابستان 1964 (پرفسور مورگان) به ايران آمد، در آن هنگام اينجانب افتخار تلمذ در محضر استاد ارجمند (علامّه سيد محمدحسين طباطبائى) را داشتم و هفتهاى چند بار به (دركه) به خانه تابستانى ايشان مشرف شده و از خرمن دانش بىكرانشان خوشهاى چند مطابق با استعداد محدود خود مىچيدم. روزى به اتفاق آقاى مورگان خدمت علامه طباطبایى رسيديم. از اولين لحظه، حضور معنوى و روحانيت علامه طباطبایى، پرفسور مورگان را شيفته خود ساخت و استاد مورگان فورا احساس كرد كه در حضور شخصى قرار گرفته است كه علم و حكمت را از مرحله فكر به مقام عمل رسانيده و آنچه میگويد چشيده و پيموده است. در كوچههاى تنگ و خاكى و در عين حال پرلطف (دركه) در مراجعت از محضر استاد، فورا طرح نگارش يك سلسله كتاب در باره شيعه براى مردم مغرب زمين توسط علامه طباطبایى و با همكارى اينجانب، مطرح شد»(6).
یکی از آسیبهای موجود در مراکز علمی که مکرر رهبر انقلاب آن را یادآور شدند، معیارسازی مراکز غرب برای ارتقای اساتید و مراکز علمی است. به عبارتی دیگر، نتیجه دانش ما در خدمت و رشد جهان به خصوص اروپا، کانادا و آمریکا قرار گرفته است.
علامه طباطبایی که متبحر در علوم گوناگون از جمله حکمت اسلامی، علوم قرآنی و تفسیر بود راهی برای ارتباط با جهانِ اندیشه یافت. وی با گفتوگوهای پیدرپی و مکاتبات با اندیشمندانی مانند هانری کربن توانست درک بیشتر و عمیقتری از اندیشههای جهان بیابد. از دیگر سو، توانست آموزهها و فرهنگ تشیع را به جهان گسترش دهد.
پیامدهای ارتباطات علمی علامه طباطبایی با برخی مستشرقان مانند هانری کربن میتواند الگویی مناسب برای مراکز علمی ما باشد. مراکز علمی در قدم اول باید به نیازهای جامعه فعلی ایران و حل مسائل و مشکلات آن بپردازند. در قدم دوم در ارتباط با مراکز علمی جهان، به شناخت بیشتر و بهروزتر دانشهای مختلف پرداخته و در قدم نهایی، نتایج دانشهای تاثیرگذار و مسئلهمحور داخلی را به جهان معرفی نمود. با این فرایند، مراکز علمی به تکلیف و مسئولیت خود عمل نموده و به تحقق فرمایشات پدرانه و دقیق رهبر عزیز کمک میکنند.
امیدواریم با همت وزارتخانههای مربوطه و برنامهریزی دقیق و قابل اجرا، گامهایی عملی در مواجهه مراکز علمی با جهان برداشته شده و کسالت فعلی این مراکز برطرف شود.
انتهای پیام