به گزارش ایکنا از چهارمحالوبختیاری، چند قطعه شعر از احمد رفیعی وردنجانی، شاعر آیینی چهارمحالوبختیاری که در واکنش به تحولات اخیر فلسطین و عملیات بیسابقه و غرورآفرین طوفان الاقصی سروده است، تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
جان فدا
دارد هوای شما را دستِ خدای فلسطین
از ظالمان جان بگیرید، در جایجای فلسطین
در مکتب حاج قاسم، بر دشمن حق بتازید
سوزد اساس ستم را، هر جانفدای فلسطین
بنیان کَنَد ظالمان را این آتشِ آهِ مظلوم
گیراست در لُجه خون، هر آن دعای فلسطین
الله اکبر، که خُردند پیشش همه دشمنانش
الله اکبر، که زندهست، فریادِ نای فلسطین
هرگز نماندهست بر خاک خونِ تنِ پاکِ مظلوم
هرگز نگردد فراموش، بُغض صدای فلسطین
این وعده کردگار است، دار و ندار ستمگر
له میشود روزی آخر، در زیر پای فلسطین
در سرزمین مقدس، نامی نمانَد ز کَرکَس
از این قفس پر بگیرد، بالِ رهای فلسطین
ای کاش بر غاصبانش هر آن، دم مرگ باشد
همواره پاینده باشد، تکبیرهای فلسطین
روزی که وقتش بیاید با شوق در این مسیریم
با خونمان مینویسیم، شعری برای فلسطین
درس عبرت
داده ثمر باغِ مصفایِ شهادتهاش
تاریخ سرشار از شکوهِ استقامتهاش
طوفانِ الاقصی شرر بر جانِ صهیون زد
این است تازه اولین فصلِ حکایتهاش
نزدیکتر گردد به پایان غُده صهیون
از این حکایت هر چه گردد خوانده قسمتهاش
آنکه به جان یک جهان رنگ مصیبت زد
شکرِ خدا حالا شده وقتِ مصیبتهاش
لعنت به صهیونی مرامانی که در تاریخ
حامیِ او بودند هنگامِ خیانتهاش
آنانکه نامردانه خنجر دست او دادند
کردند جایِ هر ستمکاری، محبتهاش
آنانکه در تفسیر خوب از ظلم و بیدادش
ماندند پایِ میزِ تشریحِ قساوتهاش
دلسوز صهیونند در این بُرهه آنان که
دم بر نیاوردند عمری از جنایتهاش
وقت است تا آنانکه سر در برف پوشاندند
هشیار گردند از مرور درسِ عبرتهاش
شکست غیر قابل ترمیم
ما را به دل کی از ستمگر بیم باشد؟
کی شیوه ما سازش و تسلیم باشد؟
یک لحظه دست از این عقیده بر نداریم
حاشا که حق جز آنچه میدانیم باشد
نور حقیقت میشود آخر نمایان
ظلمت اگر عمری پیِ تحریم باشد
گردد نصیب او شکستی مفتضحتر
بگذار دشمن بر همین تصمیم باشد
طعمِ شکستِ ظلم، شیرین است بر ما
خاصه که غیر قابل ترمیم باشد
به عشق...
تسلیم و سازش است همیشه حرامِ ما
نامِ مقاومت شده همراهِ نام ما
بادا فدایِ نامِ بلندِ مقاومت
گر سر دهیم در ره مکتب تمام ما
این اعتقادِ دایمی نسلِ شیرهاست:
بادا حرامِ جمع شغالان، کُنامِ ما
طوفان جواب کوچکی از ما به دشمن است
همواره باقی است به جا انتقام ما
ما را چه بیمِ زخم در این کارزارِ عشق
وقتی که زخمِ ما شده خود التیام ما
میدان، ملاکِ تیغِ جهاد است، تیغ نیست
تیغی که خو کند به بقا در نیام ما
گر خون دهیم در دل سنگر چه باکمان؟
با خون ما رسیدهست به عالم پیام ما
ما را چه بیم کشته شدن در مسیرِ عشق
وقتی همای وصل نشسته به بامِ ما
ما را وصال دوست نصیب است غم چرا؟
دنیا اگر نگشت دو روزی به کامِ ما
جانم فدای حضرت ساقی که بیدریغ
پر میکند شراب شهادت به جام ما
«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما»
انتهای پیام