به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین رسول جعفریان استاد دانشگاه تهران یادداشتی درباره برداشت علمی از آیات قرآن در صفحه شخصی خود نوشته است که میخوانید:
دست کم یکی از تلقیهایی که از علم اسلامی به ذهن میآید، این است که کسانی کوشش کنند معارف و دانشهای بشری را با آیات قرآن هماهنگ کنند و به زعم خود از آن استخراج نمایند. این بویژه در مواردی است که تعبیری در قرآن باشد که با درجات مختلف، به زعم آنان به نکتهای معارفی در باره طبیعت و حوزه طبیعیات و یا مسائلی از این دست مربوط باشد.
فرض کنیم، در قرن پنجم هجری هستیم، زمانی که از کپلر و کپرنیک و نظریات شناخته شده آنها و آنچه علم امروزین در باره آسمان و زمین میگویند خبری نیست. طبعا در آن قرن، اگر کسانی از دانشمندان اسلامی بخواهند بر اساس این اشارات قرآنی در حوزه طبیعیات، مثلا در باره آسمان و زمین اظهار نظر کنند، یا به قول اینها، علم اسلامی در طبیعیات (دانش کائنات الجو و نجوم) تولید کنند، چه خواهند گفت؟
این که عرض میکنم، در قرن پنجم هجری، به دلیل این که امروزه نمیتوان با وجود این همه تجهیزات برای شناخت فضا، و حتی سفر به خارج از جو زمین و مشاهده سیارات و غیره، و یا سفر به ماه و جز آن، مدعی حرف متفاوتی شد، مثل زمین مسطح است یا آسمان چنین و چنان است، اما آن زمان هیچ کدام از این تجهیزات و نظریات تجربه شده نبود و گفتن این مطالب طبیعی مینمود. برای مثال در قرن پنجم، دانشمندی نشسته بود تا معارف طبیعی و جهانشناسی را از قرآن استخراج کند. این همان علم اسلامی در حوزه طبیعیات است که امروزه کسانی انتظارش را می برند. اگر نظریاتی از سوی آنان عرضه می شد که معارض علمی ثابت شدهای ـ مانند نظریات امروزین ـ نداشت، میتوانستیم به راحتی فکر کنیم که به هر حال یک مفسر اسلامی بر اساس تفسیری که از آیات کرده، نظری علمی در باره زمین و آسمان داده و ممکن بود ما به راحتی بپذیریم کما این که بسیاری پذیرفتند.
در اینجا می خواهم یک تجربه اتفاق افتاده را در این باره مثال بزنم.
سید مرتضی (م 436) در فصل کوتاهی در یکی از رسائل خود (1/383 ـ 384) به این نکته میپردازد: در استدلال بر این که سماوات و ارضین هفت عدد بوده و کروی نیستند. «فی الاستدلال علی کون السماوات و الارضین سبعا، و انها غیر کرویّة».
در اینجا به آیه «و لقد خلقنا فوقکم سبع طرائق» و آیه «الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن» استدلال می کند که آسمانها و زمین هفت عدد است، و میافزاید: روایات هم همین را میگوید. این نکته اول.
و اما، نکته دوم، در باره این که اینها «غیر کروی» هستند، به آیه «و جعلنا السماء سقفا محفوظا» و «البیت المعمور و السقف المرفوع» استدلال می کند. استدلال این است که: نمی شود همان چیزی که بالای سرماست، برابر یا زیر پای ما هم باشد.
او میافزاید: گفتهاند: فلاسفه هم با ما موافق هستند که آسمان بالای سر ماست، و چیزی که بالای سر ماست، نمیتواند مقابل آن در سمت پاها و یا زیر پای ما باشد.
سید مرتضی سپس استدلال بر مسطح بودن زمین کرده، به آیت «والله جعل لکم الارض بساطا» تمسّک میکند و این که «بساط» [بسط شده، مثل سفره یا فرش] کروی نخواهد بود و حتما مسطح است. در آیت «و الارض بعد ذلک دحاها»، دحاها به معنای «بسطها» است. و نیز این آیت «الم نجعل الارض مهادا». همه یعنی این که زمین مسطح است. [توجه داریم که قرنها قبل از آن کروی بودن زمین برای منجمان مسلم بود ولی به هر حال قابل خدشه].
سید مرتضی با زیرکی می افزاید: اینها استدلالهای دینی برای اهل ملت یعنی مسلمانان است. اما برای کسی که اسلام را قبول ندارد، اینها ـ برداشت های یاد شده از آیات ـ دلیل نمی شود: «لا علی من خالف الاسلام».
اگر کسی بخواهد «علم اسلامی در حوزه طبیعیات» تولید کند، و روش او این باشد که از آیات استفاده کند، و کاری به غیر اهل ملت اسلام هم نداشته باشد، (مثل کسانی که علم بشریرا تابع دین و حتما مستخرج از قرآن یا حدیث میدانند) نتیجه اش همین است که در این رساله دو صفحه ای ملاحظه می کنیم.
البته ممکن است کسی بحث لغوی و نهایت نوعی استدلال کند که خدشه ای به این برداشتها وارد شود، اما فضای بحث در همین حدود خواهد بود.
و اما اکنون، در روزگار ما هیچ مفسری از این آیات چنین برداشتهایی را نخواهد کرد ـ مگر بن باز شیخ الاسلام قدیم سعودی که هنوز به مسطح بودن زمین باور داشت و به آیات قرآن تمسک می کرد ـ از آن روست که ما امروز و با شواهد علمی اثبات شده، مطمئن هستیم زمین و افلاک، یعنی همین سیارات اطراف ما و بقیه، همه کروی هستند. این که چرا هیچ مفسری اینها را قبول ندارد، دلیلش اثبات کروی بودن با هزار راه و حتی با چشم سر از بالاست، مطلبی که قرنهاست برای بشر دانشمند روشن است. و اما اگر این دلایل امروزین نبود، ما همچنان گرفتار این نوع برداشت های طبیعت شناسانه از قرآن (طبیعیات اسلامی) در کتب تفسیری بودیم. این در حالی است که اکنون میدانیم، آیات مزبور، کاری به مسطح و کروی بودن ندارد، و اشاره اش به یک امر دینی در رویکرد ما به زمین و آسمان است نه طبیعت شناسی و یا علوم اسلامی در حوزه طبیعیات. در آیه جعل لکم الارض بساطا، می خواهد بگوید، این نعمتی است که خدا به شما داده است. لذا خود سید مرتضی در امالی (2/163)، میگوید، همین اندازه که برخی نقاط آن هم مسطح و بساط باشد، نعمت است و لازم نیست همه آن مسطح و در واقع نتیجهاش این باشد که زمین کروی نخواهد بود [می تواند کروی هم باشد و بساط هم باشد].
نتیجه این که، این رویه که ما بخواهیم علم را از دین استخراج کنیم، نه با منطق علمی و نه با زبان قرآن و اهداف آن در نگاه به طبیعت سازگار نیست، و دست کم این تلقی که می شود طبیعات اسلامی با استفاده از ظواهر قرآن و بر اساس برداشت های ما درست کرد، باطل است.
در قرآن خداوند زمین را به تخم شتر مرغ تشبیه کرده که ما میدانیم تخم شتر مرغ حالت گوی و کروی شکل دارد