به گزارش ایکنا از بوشهر، اکرم خزاعی، معاون پژوهش و استاد حوزه علمیه خواهران بوشهر به بررسی علل شهادت امام رضا(ع) در قالب یادداشتی پرداخته و آن را در اختیار ایکنای بوشهر قرار داده است.
در آن عصر آنچه مایه نگرانی است، این بود كه در بین گروه مترجمان، افرادی از پیروان متعصب و سرسخت مذاهب دیگر مانند زردشتیان، صابئیان، نسطوریان، رومیان و برهمنهای هند بودند كه آثار علمی بیگانه را از زبانهای یونانی، فارسی، سریانی، هندی، لاتین و غیره به عربی ترجمه میكردند. به همین علت عقاید خرافی و افكار انحرافی و غیر اسلامی در لابلای این كتب به ظاهر علمی، به محیط اسلام راه یافت و به سرعت در افكار گروهی از جوانان و افراد ساده دل و بیآلایش نفوذ كرد مسلماً در آن زمان هیات نیرومند علمی كه از تقوا و دلسوزی برخوردار باشد در دربار عباسیان وجود نداشت كه آثار علمی بیگانگان را مورد نقد و بررسی دقیق قرار دهد، و آن را از صافی جهانبینی اصیل اسلامی بگذراند، دردها و ناخالصیها را بگیرد و تنها آنچه را كه صاف و بی غلوغش است در اختیار جامعه اسلامی بگذارد. مهم این جاست كه این شرائط خاص فكری و فرهنگی وظیفه سنگینی بر دوش امام علی بن موسی الرضا(ع) گذارد و آن امام بزرگوار كه در آن عصر میزیست و به خوبی از این وضع خطرناك آگاه بود، دامن همت بر كمر زد و انقلاب فكری عمیقی ایجاد فرمود، و در برابر این امواج سهمگین و تند باد خطرناك اصالت عقیده و فرهنگ جامعه اسلامی را حفظ كرد و سرانجام این كشتی را با رهبری حكیمانه خویش از سقوط در گرداب خطر انحراف و التقاط رهایی بخشید.
از آنجا كه امام در ميان مردم به علت فضائل و كمالات معنوى خود محبوبيت روزافزون مىيافت، مأمون بر آن شد كه علماى كلام را از هر نقطه كشور فراخواند، تا در مباحثه، امام را به موضع عجز اندازند و بدين وسيله مقامش از نظر دانشمندان پايين بيايد، و عامه مردم نيز پى به كمبودهايش ببرند، ولى امام(ع) دشمنان خود از يهودى، مسيحى، زردشتى، برهمن صابئى، منكر خدا و... همه را در بحث محكوم نمود...» جالب توجه آن كه دربار مأمون پيوسته محل برگزارى اين گونه مباحثات بود، ولى پس از شهادت امام(ع) ديگر اثرى از آن مجالس علمى و بحثهاى كلامى ديده نشد و اين مسئله قابل دقت است و خود امام(ع) هم كه از قصد مأمون آگاهى داشت، مىفرمود: هنگامى كه من با اهل تورات به توراتشان، با اهل انجيل به انجيلشان، با اهل زبور به زبورشان، با ستاره پرستان به شيوه عبرانيشان، با مؤبدان به شيوه پارسيشان، با روميان به سبك خودشان و با اهل بحث و گفتوگو به زبانهاى خودشان استدلال كرده، همه را به تصديق خود وادار كنم، مأمون خود خواهد فهميد كه راه خطا را برگزيده، و يقيناً پشيمان خواهد شد... ولى در نهایت مأمون از اين جلسات ناكام بيرون آمد و نه تنها به هدفش نرسيد، بلكه نتيجه معكوس گرفت.