به گزارش ایکنا، در هفتهای که گذشت حوزه کتاب خبرساز شد. یکی از این خبرها دستکاری کتاب درسی فارسی پایه هفتم بود. البته این اتفاق چندان تازه نیست و در سالهای اخیر نیز اتفاقاتی از این دست را شاهد بودهایم؛ اتفاقی که گویی در حال تبدیل شدن به روال و جریانی عادی است.
در اصل داستان «سفرنامه اصفهان» از سری داستانهای «قصههای مجید» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی آمده است: «بیبی برایم بار و بندیل بست. من هم بیکار ننشستم، ناشتایی خورده و نخورده پریدم روی چرخ...»، حالا در کتاب درسی متن اینگونه تغییر یافته: «بیبی وقت نماز صبح بیدارم کرد، برایم بار و بندیل بست. من هم نماز خواندم، ناشتایی خورده و نخورده، پریدم روی چرخ...». در بخش دیگری هم در متن اصلی این داستان آمده است: «ظهر شد. صدای اذان میآمد. کار اکبر آقا تمامی نداشت. حوصلهام سر رفته بود...»، اما در کتاب درسی داستان اینگونه دستخوش تغییر شده است؛ «ظهر شد، صدای اذان میآمد. وضو گرفتم و نماز خواندم. کار اکبر آقا تمامی نداشت. حوصلهام سر رفته بود...».
پیشتر نیز در ماههای گذشته خبر تغییر بخشی از متن داستان «قلب کوچک را به چه کسی بدهیم» نوشته نادر ابراهیمی در کتاب هفتم دبستان مطرح شد که با اعتراض فرزانه منصوری، همسر این نویسنده، همراه بود. در متن اصلی اثر آمده است: «قلبم را میبخشم به همه آنهایی که جنگیدند و دشمن را از خاک ما، از سرزمین ما و از خانه ما بیرون انداختند.»، اما در کتاب درسی این متن اینگونه تغییر یافته است: «قلبم را میبخشم به همه آنهایی که بهخاطر اسلام جنگیدند.»
در این تغییرات نیت خوب و امر به معروف نهفته است اما شیوه اجرای آن ناصحیح است، چراکه تحریف متن یک نویسنده، که خود از آن ناراضی است، پا گذاشتن بر حقالناس است. البته بماند که این اتفاق تحریف بخشی از تاریخ ادبیات ایران نیز محسوب میشود.
هوشنگ مرادی کرمانی در پی این تغییرات عجیب و غریب گفته است: «این داستان مانند خانه من است، انگار که آمدهاند و بدون اجازه من در بخشی از خانهام اتاق ساختهاند. آیا این کار درست است که بدون اجازه چنین کاری کنند؟ باید از من دو خط اجازه میگرفتند که با تغییر منتشر میکنیم. این تغییرات باعث میشود شخصیت داستان به شخصیتی غیرقابل باور تبدیل شود و توی ذوق معلم و دانشآموز میزند. در داستان دست میبرند و میخواهند از این راه بچهها را نمازخوان کنند اما این کار تأثیر آموزشی و تربیتی برای بچهها ندارد. این داستان، داستانی ادبی است.»
مقام معظم رهبری در دیدارشان با مسئولان آموزش و پرورش و معلمان در آستانه آغاز سال تحصیلی جاری به مسائل مهمی اشاره کردند. یکی از محورهای اصلی سخنانشان تأکید بر تربیت انسانهای شایسته بود. ایشان فرمودند: «در نظام اسلامی برونداد و حاصل دوازده سال تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان باید تربیت انسانهای مؤمن، خردمند، متفکر و اندیشمند، دانشمند، با نظم، با انصاف، دارای اخلاق اسلامی و در یک کلمه انسانهای مجاهد و اهل عمل باشد.»
ایشان با طرح این سؤال که برای تربیت چنین انسانهایی، دستگاه آموزش و پرورش باید چه ویژگیهایی داشته باشد، افزودند: برای تحقق منطق و هدف انسانسازی، آموزش و پرورش بهعنوان لشکر عظیم فرهنگی نیازمند زیربنای مستحکم و تحول بنیادی است.
سخنان مقام معظم رهبری حجت را بر همه تمام میکند. آیا راهی که آموزش و پرورش در پیش گرفته، به تربیت انسانهای شایسته میانجامد؟
توجه کنیم که حذف عکس دختران از روی جلد کتاب درسی به بهانه شلوغی جلد یکی از بیمنطقترین عذرهای بدتر از گناه بود که حالا با مواردی نظیر افزودن بدون اجازه صاحب اثر به داستانهای ادبی ادامه مییابد. اگر مبنا بر مسلمانی است، پایه و حکم اصلی این دین راستگویی است. فرض بر آنکه همه دلایل آموزش و پرورش درست است آیا افراد تصمیمگیرنده نباید توانایی تشخیص تبعات منفی این اقدام را داشته باشند؟ و اگر این توانایی را ندارند چرا در این جایگاه خطیر قرار گرفتهاند؟
ظاهراً کارشناسان از یک سو راهکاری بسیار سطحی برای نمازخوان کردن بچهها در پیش گرفته و از سوی دیگر حق یک انسان به نام مؤلف را نادیده گرفتهاند؛ مؤلفی که از کمترین حقوق مادی و معنوی در کشورمان برخوردار است؛ مؤلفی که یک روز در متن کتابش دست میبرند و یک روز خود کتابش را در حاشیههای انقلاب به حراج میگذارد و در این آشفتهبازار چیزی جز گلایه از او برنمیآید.
تبلیغ دین، شعائر و نماز با تحریف آثار قلمی به نتایج خوبی نخواهد رسید؛ به ویژه اینکه داستان برملا شده است و همان خردک اعتمادی که به کتب درسی باقی مانده است از بین میرود. ضمن اینکه اذهان نسل آینده را نه تنها به انجام فرایض الهی سوق نخواهد داد، بلکه دچار تشکیک خواهد کرد.
سمیه قربانی
انتهای پیام