به گزارش خبرنگار ایکنا؛ پس از ورود به بحث بررسی ترجمههای قرآن، بخش سوم مقاله «پنج دهه تلاش مستمر در برگردان قرآن» به مخاطبان تقدیم میشود. این یادداشت نوشته نادعلی عاشوری تلوکی، دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد، است که پژوهشهای بسیاری در حوزه ترجمهپژوهی قرآن انجام داده و این یادداشت را برای انتشار در اختیار خبرگزاری قرآن قرار داده است.
آغاز رسمی ترجمه قرآن
به همان میزان که در برگردان قرآن در دوره حیات پیامبر(ص) یا در قرون اولیه اختلاف نظر است، در اینکه در اواسط قرن چهارم هجری، پادشاه خراسان فتوای معروفی در باب ترجمه قرآن از دانشمندان روحانی آن دیار گرفت و از آن زمان به بعد، ترجمه قرآن رسماً مجاز دانسته شد، مورد اتفاق نظر تاریخنگاران و قرآنپژوهان است. واقعه بس مهمی که نقطه عطف بسیار تأثیرگذاری برای ترجمههای قرآن در طول تاریخ هزار ساله ترجمه قرآن به شمار میآید. آن واقعه را دکتر آذرنوش که بیشترین تحقیق را در این زمینه انجام داده است، چنین گزارش میکند: «منصور بن نوح سامانی (حکومت ۳۵۰-۳۶۶ ق)، چون ملاحظه کرد که خود و دیگر مردم کشورش از فهم قرآن مجید عاجزند و برای درک معانیِ آن همواره ناگزیرند به عربها یا عالمان دین مراجعه کنند، بر آن شد که ترجمهای از قرآن تدارک ببیند. اما تا آن روزگار کسی را یارای آن نبود که به طور رسمی و همگانی، متن مقدس را به زبان دیگری برگرداند. به این جهت، امیر سامانی برای آنکه مورد انتقاد روحانیون قرار نگیرد، «علمای ماوراءالنهر را گرد کرد و از آنها فتوا کرد که روا باشد که ما این کتاب را به زبان پارسی گردانیم؟... گفتند روا باشد خواندن و نبشتن تفسیر قرآن به پارسی مر آن کس را که او تازی نداند، از قول خدای عز و جل که گفت: ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه [ترجمه طبری، ۱/۵]» ... لفظ تفسیر در اینجا به معنای ترجمه به کار رفته است. زیرا هم [پرسش امیر سامانی ناظر به ترجمه بوده و نه تفسیر]و هم دنباله سخن و استشهاد به آیه، آن را اثبات میکند و هم در آن روزگار لفظ ترجمه به معنایی که ما اینک میشناسیم، معروف نبوده است. این فتوا، از آن پس دست همه عربیدانان و تفسیرشناسان ماوراءالنهر را باز گذاشت و هر کس، بر حسب گرایشهای دینی خویش به ترجمه و ضمناً به تفسیر قرآن پرداخت» (آذرنوش، ۱۳۷۵، ص ۲۶-۲۷).
نکته مهمی که در پایان این بحث باید یادآوری شود این است که ترجمه قرآن در تمامی طول تاریخ هزار سالهاش همواره برای دو غایت متفاوت انجام یافته است. یکی انتقال معانی قرآن و بیان درست و روشن این معانی به زبانهای گوناگون و دیگری جانشین کردن ترجمه به جای اصل و حمل برخی احکام و اعتبارات قرآن به ترجمه آن. علاوه بر این، باید توجه داشت که «امکان ترجمه قرآن» و «جواز ترجمه قرآن» دو موضوعِ مستقل و جدای از هم است که نباید با هم اشتباه گرفته شود. امکان ترجمه قرآن با دو رویکرد زبانشناختی و فلسفی قابل بررسی است؛ در حالی که جواز ترجمه قرآن از دو منظر فقهی و کلامی قابل بحث است و این عرصهها، قلمروهایی جداگانه و مستقل از یکدیگر دارند که باید در بحث جداگانه دیگری بدانها پرداخته شود (آذرنوش، ۱۳۸۹، ص ۲).
از سوی دیگر نباید فراموش کرد که «مسئله جواز یا عدم جواز فقهی ترجمه قرآن کریم به هر زبان دیگر، از قرون اولیه مورد بحث و مناقشه بسیاری از فقها یا حتی ائمه و بنیانگذاران مذاهب چهارگانه فقه اسلامی بوده است. چنانکه شافعی، احمد بن حنبل و مالک بن انس ترجمه قرآن را روا نمیدانستهاند. اما ابوحنیفه ایرانی فارسی زبان عربیدان، چون مشکل و نیاز عبادی-علمی ایرانیان یا ترکان عثمانی و سایر اقوام و ملل را بهتر لمس میکرد، قرائت ترجمه سوره فاتحه را به فارسی در نماز، به ویژه برای کسانی که عربی نمیدانند و تلفظشان سر راست نبوده، روا دانسته است که فتوای او اهمیت تاریخی-فقهی بسیاری دارد» (خرمشاهی، ۱۳۹۶، ص ۶۱۹؛ نیز بنگرید: خرمشاهی، ۱۳۷۶، در خاطره شط، ص ۴۴).
نخستین ترجمه فارسی قرآن
قرن چهارم را در سیر تاریخی ترجمه قرآن، قطعاً باید در زمره درخشانترین دوران تاریخ ترجمه قرآن، بلکه بیبدیلترین نقطه عطف تمامی دورانهای ترجمه قرآن بدانیم که جواز رسمی برگردان قرآن در اواسط این قرن صادر شد و ترجمه بینظیری همچون ترجمه تفسیر طبری، که نخستین ترجمه کامل قرآن در قرن چهارم هجری به شمار میآید در آن دوران به نگارش درآمده است. این ترجمه به دستور امیر سامانی و تجویز علمای ماوراءالنهر از روی تفسیر طبری انجام یافت که اکنون از منابع مهم و کهن زبان فارسی در ترجمه قرآن کریم به حساب میآید و بسیاری از ترجمههای فارسی قرآن تا قرن هشتم، کم و بیش از آن متأثر شدهاند. این ترجمه را در گذشته به اشتباه ترجمه تفسیر طبری میپنداشتند؛ ولی اخیراً با پژوهشهای برخی محققان همچون عباس زریاب خویی، آذرنوش، بهاءالدین خرمشاهی و دیگران مشخص شده که هیچ گونه ارتباطی بین این کتاب و آن تفسیر وجود ندارد، بلکه این اثر خود ترجمه مستقل و جداگانهای است که در قرن چهارم هجری انجام شده است و به همین دلیل آن را ترجمه رسمی نامیدند تا با تفسیر طبری اشتباه نشود.
آذرنوش که اثری مستقل در این زمینه تألیف کرده، در این باره چنین مینویسد: «بیمناکی منصوربن نوح سامانی از دست زدن به ترجمه قرآن و اقدام به کسب تأیید همه فقیهان بزرگ خراسان از جانب او، وجود هرگونه ترجمه رسمی قرآن را پیش از عهد منصور سامانی نفی میکند. با این وصف، نخستین ترجمه فارسی قرآن را باید ترجمه موجود در کتاب سترگی دانست که به غلط ترجمه تفسیر طبری خوانده میشود و بهتر است آن را «ترجمه و تفسیر رسمی» بنامیم نه ترجمههای موجود در کتابهایی، چون قرآن قدس و نظایر آن.
امیر سامانی که عامه مردم را از فهم کتاب خداوند عاجز میدید، در صدد ترجمه آن بر آمد و، چون این کار هنوز رسمیت و مشروعیت نیافته بود و بیم آن میرفت که خشم عالمان دین را برانگیزد برای انجام آن از علمای ماوراءالنهر استفتا کرد؛ و بدین ترتیب پایه «ترجمه و تفسیر رسمی» قرآن نهاده شد. واژه گزینی مترجمان بخارا در ترجمه تفسیر طبری و شیوه ترجمه آنان، با آنکه آشکارا مغایر دستور زبان فارسی است، فراگیر شد و ترجمه رسمی سامانیان، الگوی مترجمانی شد که طی ۱۰ قرن پس از آن به ترجمه دست یازیدهاند. انبوه عظیمی از ترجمههای قرآن تحت تأثیر مستقیم آن کتاب واقع شدند و حتی ترجمههایی همچون ترجمه ابوالفتوح رازی با همه استقلالشان، از آن بینیاز نبودند» (آذرنوش، ۱۳۸۹، ص ۱۴-۱۵).
استاد خرمشاهی نیز بر این باور است که: «به احتمال قریب به یقین، قدیمیترین ترجمه کاملی که از قرآن مجید به عمل آمده، ترجمه به زبان فارسی است و قدمت آن به قرن چهارم هجری میرسد. دو ترجمه معروف به (قرآن قدس) که اخیراً دو مجلد آن به کوشش عالمانه علی رواقی منتشر شده و نیز ترجمه معروف به ترجمه تفسیر طبری-که طبق کشف عباس زریاب خویی و نیز کشف مجدد و از روی توارد این جانب، اصلاً ربطی به تفسیر طبری ندارد- جزء کهنترین ترجمههای تحت الفظی قرآن مجید است. از چند هزار نسخه خطی قرآن کریم که در موزه آستان قدس رضوی در مشهد محفوظ است، حدود سیصد و بیست و چند نسخه آن مترجم است و طبعاً ترجمهها، بین السطور و باز تحت اللفظی است» (خرمشاهی، ۱۳۷۶، سیر بی سلوک، ص ۱۴۱). همچنین دو مقاله یکی در معرفی ترجمه طبری به وسیله استاد محمد مهیار و دیگری در معرفی قرآن قدس به وسیله علی رواقی در شماره ۴۹-۵۰ مجله قرآنی بینات منتشر شده است.
ترجمههای مهم سدههای نخستین
زبان فارسی که در طول تاریخ ترجمهاش تقریباً به اندازه تاریخ قرآن کریم است، بیشترین ترجمه از قرآن را داراست. از قرن سوم و چهارم تا قرن سیزدهم و چهاردهم هجری، یعنی در طی هزار سال، شاهد هزار ترجمه فارسی از قرآن هستیم که تنها مشابهت همه آنها در تحت اللفظی بودنشان است که این خود ناشی از دو امر است: نخست نداشتن نظریههای زبانی، اعم از دستوری یا بلاغی در زمینه ساز و کارهای ضروریِ ترجمه که همگی، واژه و کلمه را معیار ترجمه میگرفتند نه عبارت و جمله را. دیگری ترس از حریم حرمت قرآن و اینکه خدای ناکرده مبادا «قرآن غلط شود» که باعث تمسک شدید و حتی غیر علمی و بعضاً نادرست به متن شده، تا آنجا که حتی فعل هم که در دستور زبان عربی در آغاز جمله میآید، برخلاف قاعده رسمی دستور زبان فارسی، در ترجمههای فارسی در ابتدای کلام میآمد. این شیوه ترجمه آیات که به طور طبیعی، وابستگی شدید لفظی را هم به دنبال خود داشت، اگرچه در آن دوران تنها راه درست برگردان آیات بود که چارهای غیر از آن نبود و در جای خود هم کمک شایانی به ترجمههای قرآن کرد؛ اما آفتی را ناخواسته پدید آورد که نمیتوان به راحتی از آن چشم پوشید.
این آفت، همان گونه که برخی محققان اشاره دارند، عبارت از این است که: «ترجمههای فارسی قرآن در دورههای گذشته بر ساختار دستوری زبان فارسی اثر ناخوشایندی نهاد. شیوه ترجمه لفظ به لفظ، که نخستین و رایجترین شیوه در این ترجمهها بود، باعث شد که بسیاری از مترجمان، عبارات فارسی خود را در قالب جملات عربی درآورند. بسیاری از خوانندگان آن آثار هم به همان ساختاری نامأنوس با زبان فارسی خو گرفتند و آنها را فارسی انگاشتند. این شیوه، به ترجمههای غیر قرآنی هم راه یافت و به صورت پدیده زبانشناختی شگفتی در آمد که مهمترین جلوه آن، به کار رفتن انبوهی از واژهها، اصطلاحات، ترکیبات و جملات عربی و گرتهبرداری گسترده از زبان عربی در زبان فارسی بوده است» (آذرنوش، ۱۳۸۹، ص ۱۳-۱۴).
اما اگر از این آفت ناخوشایند ناخواسته صرف نظر کنیم، به این واقعیت بسیار خوشایند و شیرین میرسیم که پس از فتوای جواز ترجمه قرآن و نگارش اثر بیبدیل «ترجمه و تفسیر رسمی»، شاهد بروز و ظهور ترجمههای مهم و ماندگار دیگری هستیم که در ترجمههای بعدی به شدت تأثیرگذار بودهاند. برخی از مهمترین و تأثیرگذارترینِ این ترجمهها عبارت اند از:
۱-ترجمه تاج التراجم: تألیف شاهفور بن طاهر اسفراینی از عالمان قرن پنجم که حدود سالهای ۴۵۱ تا ۴۷۳ هجری به نگارش در آمده است. این ترجمه از جهت نثر و نگارش شیواتر از ترجمه طبری، و از نظر ادبی نیز اثری درخور توجه است. متأسفانه تاکنون تنها سه مجلد از آن منتشر شده و بقیه مجلدات به صورت خطی است.
۲-ترجمه سورآبادی: تألیف ابوبکر عتیق نیشابوری معروف به سورآبادی (حدود سال ۴۹۴ق) است که نثر آن شیوا و دقت نحویاش قابل توجه است. این ترجمه-جدای از تفسیر آن- در سال ۱۳۸۴ مستقلاً چاپ شده است. استاد محمد مهیار که با تصحیح و تحقیق کامل ایشان این اثر در سال ۸۴ منتشر شده معرفی کاملی از آن در شماره ۴۹-۵۰ مجله بینات انجام داده است.
۳-ترجمه نسفی: تألیف ابوحفص نجم الدین عمر نسفی (۴۶۲-۵۳۸ ق) فقیه و مفسر قرن پنجم هجری است که دارای نثری تقریباً موزون و مسجع است. این اثر با تصحیح مرحوم عزیزالله جوینی در سال ۱۳۴۰ شمسی در دو مجلد منتشر شد و شامل ترجمه همه آیات است.
۴-ترجمه ابوالفتوح رازی: این ترجمه اثری بسیار مهم و ممتاز است که از درون تفسیر ابوالفتوح رازی (حدود سال ۵۳۳ ق) استخراج شده و با تصحیح عالمانه استاد محمد مهیار در سال ۱۳۸۰ شمسی منتشر شد. استاد مهیار در شماره ۴۹- ۵۰ مجله قرآنی بینات به معرفی این اثر و شیوه تحقیق خود پرداخته است.
۵-ترجمه میبدی: این ترجمه تألیف ابوالفضل رشیدالدین احمد میبدی است که حدود سال ۵۲۰ هجری تألیف شده است. ترجمه یادشده که در متن تفسیر میبدی معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری به نگارش درآمده بود، جداگانه توسط حبیبالله آموزگار تدوین و منتشر شده است. این اثر علاوه بر تحولی که در زبان فارسی پدید آورده، همواره منبع بسیار مطمئنی برای پارسی نویسان به ویژه مترجمان قرآن از زمان تألیف تاکنون بوده و اثری ماندگار و تأثیرگذار است. از نظر روانی و گویایی، و رسایی و شیوایی بر همه آثار پیش از خود پیشی گرفته و رونق افزای نثر فخیم و فاخر فارسی شده است. تصحیح و تحقیق جامعی از این اثر به وسیله محمدمهدی رکنی که رساله دکتری وی است، انجام شد و استاد محمد مهیار نیز در شماره ۴۹-۵۰ مجله بینات به معرفی آن پرداخته است.
۶-ترجمه بصائر یمینی: تألیف محمد بن محمود نیشابوری، دانشمند قرن ششم هجری، که حدود سال ۵۵۲ قمری به نگارش در آمده است. نثر آن روان و گویا، و متن آن استوار و دلنشین است و واژگانش نموداری از نثر کهن فارسی، اما البته از نوع پیشرفته و تکامل یافته آن است.
این شش ترجمه به همراه ترجمه تفسیر طبری که پیش از این معرفی شد، مجموعاً هفت ترجمه بسیار مهم از ترجمههای اولیه به شمار میآیند که «به عنوان ترجمههای کامل مربوط به قرن چهارم، پنجم و ششم هجری از جهت ساختار و محتوا، ترجمههای کهن و پایهای قرآن کریم به زبان فارسی را تشکیل میدهند.
کسانی که درصدد ترجمهای استوار بر پایه ادب و زبان فارسی و ساختار واژگان فخیم آن هستند، مطالعه این آثار و دقت در شکل و محتوای آنها برایشان امری لازم و ضروری است. در غیر این صورت، خود را به زحمت نیندازند و نثر شیرین پارسی را از درستی و استواری خود به سستی و بیمایگی نکشانند» (کوشا، ۱۳۸۹، ش ۲۸، ص ۶۴-۶۵). به نظر میرسد برای تکمیل آنچه که محقق یادشده به درستی اشاره کرده، باید ترجمه دیگری را هم به این لیست افزود و آن ترجمه معروف به «ترجمه قرآن ری» است که در قرن ششم هجری به وسیله مترجمی ناشناس تألیف شد. این ترجمه نثری کهن دارد و آیات را به شیوه تحت اللفظی به فارسی برگردان کرده است. ترجمه یادشده با تصحیح و تحقیق دکتر محمد جعفر یاحقی در سال ۱۳۶۴ شمسی انتشار یافته است. به نظر میرسد ترجمه قرآنی که دکتر یاحقی در شماره ۴۹-۵۰ مجله بینات به معرفی آن پرداخته، همین ترجمه باشد.
این هشت ترجمه را میتوان «رئوس ثمانیه» ترجمههای قرآن کریم دانست که همه کسانی که درصدد ارائه ترجمهای درست و ماندگار، با نثری فخیم و استوار از قرآن هستند، از مراجعه بدانها بینیاز نیستند. (برای تکمیل این بحث به کتاب «فهرستگان نسخههای خطی ترجمههای فارسی قران کریم» اثر ارزشمند علی صدرایی خویی مراجعه کنید).
انتهای پیام