به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نگاهی به ادبیات انقلاب پس از چهار دهه از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در راستای شناسایی آسیبها و کاستیهای آن، امری ضروری است و این امر سبب میشود، ادامه راه با آگاهی و هدفمندی بهتری دنبال شود. مجتبی رحماندوست، یکی از نویسندگان عرصه ادبیات انقلاب و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی است که دیدگاه او را درباره ادبیات انقلاب جویا شدهایم که مشروح آن را در زیر میخوانید.
- به نظر شما ادبیات انقلاب چه مؤلفهها و ویژگیهایی نسبت به گونههای دیگر ادبیات دارد؟
فرق ادبیات با سایر نوشتههای غیرادبی در این است که در ادبیات لایههای هنری به هم تنیده شده، اما در سایر نوشتهها مانند مقاله، کتاب علمی و گزارشی لزومی ندارد که ادبیات آن در لایههای هنری پیچیده شود. به عنوان مثال وقتی کسی پدیدهای را مشاهده میکند و درباره جزییات آن شرح میدهد، نتیجه آن یک گزارش است، اما فرد دیگری با جزییات ادبی و توصیفی که به موضوع اضافه میکند، آن گزارش را تبدیل به یک متن جذاب میکند و این سبک از نگارش نوعی از ادبیات است.
در تاریخ ما نیز پدیدهای به نام انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد و عده بسیاری درباره آن کتاب، گزارش و مقاله علمی ـ پژوهشی نگاشتند و یا درباره آن سخنرانی کردند، اما هیچکدام از این موارد در حوزه ادبیات نیست. در ادبیات، موضوعی را از یک زاویه دید هنری خاص نگریسته و اثری را خلق میکنیم و آن را به مخاطب ارائه میدهیم. این ادبیات اعم از شعر، داستان، گزارش ادبی، نمایشنامه، فیلمنامه و ... است و آنچه مسلم است شعر و داستان از قلههای بارز ادبیات است. به اعتقاد من هنر میتواند بگوید که یک نوشته ادبی هست یا نیست و ادبیات میتواند هنری باشد یا نباشد که اگر نباشد دیگر ادبیات نیست. حال پدیده انقلاب اسلامی ایران که اتفاق افتاد، بسیاری با نگاه به آن گزارش یا کتاب نگاشتند و هیچ کدام از آنها را نمیتوان به عنوان ادبیات انقلاب تلقی کرد. معمولاً ادبیات بعد از وقوع یک پدیده ایجاد نمیشود و شکلگیری آن یک پروسه زمانبر است.
- یعنی شما معتقدید ادبیات انقلاب، قبل از پیروزی انقلاب شکل گرفته است؟
در این صورت هم نمیشود عنوان ادبیات انقلاب را بر آن نهاد؛ چرا که افراد انقلابی که قصد داشتند انقلاب کنند، ذهنیات خود را بر روی کاغذ آوردهاند و آثار ادبی در این زمینه خلق کردهاند که محرکها و زمینههای انقلاب بوده است، بنابراین، این ادبیات را نمیتوان ادبیات انقلاب نامید. ادبیات انقلاب به آثار پس از انقلاب گفته میشود. البته این تعریف من از این گونه ادبی است و مدعی نیستم که این تعریف بدون عیب و ایراد است. آثار ادبی که بعد از انقلاب خلق شده و به مقاومت، رهبری امام خمینی (ره)، مبارزه با ظلم و ستم حکومت شاهنشاهی و ... پرداخته، اینها هم در دایره ادبیات انقلاب تعریف میشوند.
درباره ادبیات پس از انقلاب باید گفت که زمانی که هنوز پدیده انقلاب در کشورمان کامل نشده بود و ادبا هنوز آثار چندانی درباره آن خلق نکرده بودند که جنگ اتفاق افتاد و چون گستره جنگ بسیار بیشتر از انقلاب بود و در همه شهرها و خانهها گسترش یافت و هزاران، هزار شهید و مجروح و رزمنده در کشور به جای گذاشت، به سرعت حس برانگیزتر از پدیده انقلاب بود. البته پدیده انقلاب بسیار عمیقتر بود و تحولی که ایجاد کرد بسیار بیشتر از دفاع مقدس بود. اما گستره دفاع مقدس بسیار بیشتر بود و تمامی شهرها، روستاها و خانهها را در نوردید؛ بنابراین قبل از اینکه ادبیات انقلاب شکل بگیرد و ما بتوانیم مدعی شویم که ادبیات انقلاب داریم، هنرمندانمان در زمین ادبیات دفاع مقدس و ادبیات جنگ افتادهاند و ادبیات دفاع مقدس که آمد، ادبیات انقلاب در محاق قرار گرفت و نادیده گرفته شد و طبیعتاً عمدی هم نبود و در سطله و سیطره پرشعاع ادبیات دفاع مقدس قرار گرفت؛ بنابراین شاهد ادبیات دفاع مقدس هستیم، اما ادبیات انقلاب پس از پایان دفاع مقدس کم کم شروع به بازنگری شد و کم کم ادبیات انقلاب اسلامی شکل گرفت.
-شما ادبیات جنگ را بخشی از ادبیات انقلاب میدانید؟
بله، ادبیات دفاع مقدس زیر شاخهای از ادبیات انقلاب است، خانه ادبیات داستانی ایران چند سال پیش داستانهایی که به طور محض درباره انقلاب و غیر مرتبط به دفاع مقدس بود را در یک کتاب جمع کرد و به صورت یک کتاب منتشر کرد. این داستانها هیچ نگاهی به دفاع مقدس ندارد و میتواند ادبیات انقلاب محسوب شود.
-ادبیات جنگ باعث به حاشیه راندن ادبیات انقلاب شد؟
بله، جنگ آنقدر ادیبان ما را مشغول خود کرد که همه به ادبیات دفاع مقدس پرداختند، اما بعدها پس از مدتی متوجه شدند که دفاع مقدس چیزی دور از انقلاب نیست و متوجه مقوله تظاهرات شهری و درگیریهای مردم شهرهای گوناگون مقابل رژیم شاه و زندان رفتنهای بزرگان و کودتاها که در ظاهر ربطی به دفاع مقدس ندارند، اما داستان یکی از انقلابهای بزرگ دنیاست که دوست و دشمن شک ندارد که اسمش را میتوان انقلاب نهاد و هیچ پدیده دیگری به جزء انقلاب نیست و این مقوله در محاق مانده بود و باعث شد چندین سال با تأخیر به انقلاب توجه کنیم.
- با توجه به اهداف و آرمانهای انقلاب، ادبیات انقلاب پس از چهل سال همسو با آرمانهای آن است؟
اصلاً. نمیگویم خلاف جهت است، اما انقلاب جهات گوناگونی داشت و تمامی رمانهای موجود همسو با اهداف انقلاب نیستند، من از شما سؤال میکنم، اگر محوری به نام امام خمینی (ره) را از انقلاب جدا کنیم، چه چیزی از انقلاب باقی میماند. کدام رمان در مورد امام خمینی نوشته شده است و کدام رمان در مورد شهدای انقلاب و زندانهای کمیته مشترک ضد خرابکاری در زندان قصر، اوین، شکنجهها و شهادتهای زیر شکنجه نوشته شده است و اینها را از انقلاب جدا کنیم، از انقلاب چه چیزی باقی میماند و کدام رمان درباره این موضوعات نگاشته شده است و چون نداریم میتوانیم بگوییم بخشی از ادبیات انقلاب همسو با انقلاب نبود و بخشی هم مغفول و نوشته نشده باقی مانده است.
-آیا پس از چهل سال توانستهایم شاعران جوانی را همسو با ادبیات انقلاب تربیت کنیم؟
شاعران را بله، اما قصهنویسان را خیر. زیرا قصهنویسی از سرودن شعر سختتر است و هر دو گروه این هنرمندان معتقدند که حوزه فعالیت آنها دشوارتر است. به همین دلیل شاهد رویشهای بسیاری در عرصه شعر بودهایم، اما در گونه داستان رویش چندانی نداشتیم و داستانها بیشتر در این زمینه، در جاده خاکی وارد شدهاند و داستاننویسهای جذاب که از نظر فرم و محتوا و عمق انقلاب در آنها مشخص باشد، کمتر مشاهده میشود و اگر قرار باشد گونهای به عنوان شعر انقلاب را از ادبیات انقلاب جدا کنیم، قطعاً وزنه شعر انقلاب بالاتر است و گرچه من خودم شاعر نیستم و در زمینه شعر تخصص ندارم، اما به عنوان مشتری شعر میتوانم به این نکته اشاره کنم که وزنه شعر سنگینتر است.
-آیا طی این سالها اثری مشاهده کردید که در راستای ادبیات انقلاب باشد؟
من کتابهایی که امیرحسین فردی نگاشته است، را داستان انقلاب میدانم. مرحوم نادر ابراهیمی هم سه جلد رمان در مورد امام خمینی (ره) نگاشته شده که اینها کافی نیستند و اینها ترسیم درستی از شخصیت امام راحل نیستند و من معتقدم اگر بخواهیم رمان و داستان به عنوان گونههای ادبی در ادبیات انقلاب برشماریم، دستمان چندان پر نیست، اما یک جایگزین به عنوان تاریخ شفاهی پیدا کردهایم که چه در زمینه دفاع مقدس و چه در زمینه انقلاب دستمان پر است و برخی از کتب تاریخ شفاهی دفاع مقدس دست کمی از رمان ندارند و در برخی مواقع جذابتر از رمان هستند؛ بنابراین ما مصداق این شعر هستیم که «گر ز حکمت ببندد دری/ ز رحمت گشاید در دیگری». اگر باب داستان انقلاب به روی ما نیمه باز است، باب تاریخ شفاهی انقلاب به رویمان کاملاً باز است و اینها جای رمان را گرفته و ما گاهی شاهد چاپ چندصدمین کتاب تاریخ شفاهی انقلاب هستیم.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام