نامه رهبری به جوانان اروپا؛ تلنگری به مجموعه‌های فعال در خارج از کشور/ تشویق به شناخت قرآن در غرب
کد خبر: 3782130
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۹:۰۱
رایزن فرهنگی ایران در آلمان در گفت‌و‌گو با ایکنا مطرح کرد:

نامه رهبری به جوانان اروپا؛ تلنگری به مجموعه‌های فعال در خارج از کشور/ تشویق به شناخت قرآن در غرب

گروه بین‌الملل ـ رایزن فرهنگی ایران در آلمان نامه‌های رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپایی را تلنگری به مسئولان خارج از کشور برشمرد و گفت: رهبری هنگام نگارش نامه دریافتند که ضعفی در برقراری ارتباط فرهنگی ساختارهای مسئول وجود دارد و با این عمل به مجموعه‌های فعال خارج از کشور تلنگری زدند.

به گزارش ایکنا؛ نامه‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران خطاب به جوانان جهان غرب و به‌ طور خاص جوانان اروپا و آمریکای شمالی فرستاده شده است. عنوان نخستین نامه‌ «خطاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی» بود که هشتگ « Letter4u» برای آن راه‌اندازی شد. این نامه در روز پنجشنبه دوم بهمن‌ماه 1393 در وبگاه رهبری به چهار زبان منتشر و پس از آن در اینترنت پخش شد. در این نامه جوانان غربی به شناخت مستقیم و بی‌واسطه اسلام فراخوانده شدند.

در نامه دوم که با عنوان «به عموم جوانان در کشورهای غربی» و با هشتگ «CommonWorry»  به معنای «نگرانی مشترک» به واسطه حملات تروریستی فرانسه، در روز یکشنبه هشتم آذر 1394 در وبگاه رهبری به ۹ زبان منتشر و در اینترنت پخش شد، به سیاست‌های متناقض آمریکا و غرب در قبال تروریسم، تهاجم‌های نظامی به جهان اسلام، محکوم کردن حمله تروریستی پاریس، خونریزی در فلسطین و خشونت داعش در عراق و سوریه، لزوم مقابله با اندیشه خشونت‌زا و تروریسم به مثابه درد مشترک جهان اسلام و غرب پرداخته شد که مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت.

رایزنی فرهنگی ایران در آلمان برای نشر و توزیع نامه‌های رهبری در اروپا، برنامه‌هایی را اجرا کرده که مهم ترین آن تولید 160 دقیقه کلیپ برای نظرسنجی از جوانان آلمانی درباره نامه‌ها بوده است که اقدامی بی نظیر به شمار می‌آید. این رایزنی فرهنگی سال گذشته به دلیل تلاش برای نشر و توزیع نامه‌های رهبری، در همایش «طلوع حقیقت» به‌ مناسبت دومین سالگرد صدور دو نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان غربی در مؤسسه فرهنگی سوره تهران تجلیل شد.

با توجه به تلاش‌های رایزنی فرهنگی ایران در برلین در این راستا، بر آن شدیم در آستانه دوم بهمن‌ماه، چهارمین سالروز انتشار نخستین نامه‏‌ مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکا، گفت‌و‌گویی را با سیدعلی موجانی، رایزن فرهنگی سفارت ایران و نماینده سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در آلمان، انجام دهیم تا به ارزیابی واقع‏‌بینانه‏‌ای از تأثیر انتشار نامه‏‌های مقام معظم رهبری و نحوه عرضه آن در جغرافیای اروپا برسیم. متن گفت‌وگو بدین شرح است:

آقای موجانی در نخستین پرسش مایل هستیم بدانیم تلقی و ارزیابی شما در مقام رایزن فرهنگی از اصل نامه‏‌ها چیست و درک شخصی شما از این دو نامه چگونه شکل گرفت؟

بیان مانیفست جمهوری اسلامی ایران

خیلی روشن باید گفت که محتوای نامه‏‌ها ابتکاری متفاوت برای بیان مجموعه پیام‏‌های انقلاب اسلامی ایران از سال 1357 و متأثراز شرایط و اقتضائاتی است که در مسیر حیات جمهوری اسلامی ایران بروز یافته است. نکته مهمی که بیان چنین نگرشی را در نامه‌‏های یادشده برجسته و متفاوت کرده مخاطب‌‏گزینی در بازنگارش آن چیزی است که باید آن را مانیفست جمهوری اسلامی ایران طی 40 سال اخیر بدانیم. نکاتی که در نامه‌‏ها مورد تبیین و اشاره واقع شده است، کلیدواژه‏‌های روشنی دارند که در تمام سال‏‌های پس از انقلاب اسلامی به عنوان سیاست‏‌های فرهنگی و ارزش‌‏ها و اهداف مورد نظر جمهوری اسلامی ایران مورد تبیین و اشاره قرار گرفتند که عبارت‌اند از: شناخت و معرفی اسلام، تعریف تروریسم، تبیین قرآن و مواجهه با جریان اسلام‌‏هراس و اسلام‏‌ستیز که در چند دهه اخیر می‏‌کوشد با اسلام در جغرافیای اروپایی و آمریکا به مقابله و محاجه برخیزد، تبیین حقانیت مبارزه با ظلم و اشغالگری، بی‌‏اعتمادی به رویکردها و رویه‏‌های رسانه‏‌های غربی در گزینش اخبار مرتبط با دنیای اسلام و ایران، در نهایت تمایز بارز میان آن چیزی که به نام اسلام با فعالیت‌‏ها و اقدامات جریان‏‌های منحرف درون دنیای اسلام، چون داعش بروز یافته است. اینها شاه‏‌کلیدهای اصلی مندرج در این نامه‌‏هاست. همان گونه که در آغاز اشاره شد، اهمیت طرح مفاهیم در آن است که در قالبی متفاوت و برای مخاطبی دیگر تبیین و نگارش یافته است. اینجا دیگر مخاطب نامه‌‏ها دولت‏ها، رهبران سیاسی، نخبگان اجتماعی و رسانه‏‌ها و حتی عموم افکار جامعه هدف نیستند، بلکه نسل مشخصی از جوامع اروپایی و آمریکایی، که می‌‏توان برای آنها میانگین سنی مشخصی را در نظر گرفت، در قالب مخاطب گزینش شده‌‏اند. لذا از این جهت می‌‏توان گفت که ابتکاری تازه و مخاطب‏‌گزینی متفاوتی در نگارش این متن مورد توجه بوده است.

چه شد که گزینش به صورت خاص و ویژه انجام شد؟

ارزیابی‏‌ ساختارهای خارج از کشور

پرسش بسیار مهمی است. اینکه این گروه سنی از جوامع اروپایی و آمریکایی چه ظرفیتی دارند و بدان دلیل مورد شناسایی قرار گرفته‌اند، برای خود ما هم مهم است. در حقیقت یافتن پاسخ برای این پرسش بسیار دشوار است. می‏‌دانیم که انجام این مهم حاصل پیشنهاد و توصیه کارشناسان یا دست‏‌اندرکاران حوزه‏‌های فرهنگی و دیپلماسی نبوده، بلکه عملی است مبدعانه که به صورتی متفاوت فقط دو بار انجام شده است. ما در قیاس با پیام‏‌هایی که رهبری برای مراسم حج یا مراسم یا سنت‏‌های مختلف به صورت سنواتی و متداول صادر و ابلاغ می‏‌فرمایند، متوجه می‌‏شویم که این اقدام در چارچوب تصمیمی اجرایی، سیستمی و حتی ادواری انجام نیافته است؛ لذا کشف اینکه چه عواملی سبب شد که این گروه سنی مخاطب واقع شوند و این نوع مکاتبه با آنها صورت بپذیرد به نظر من یکی از ضرورت‌‏های اصلی برای فهم مسئله است. می‏‌دانیم که مقام معظم رهبری همچون ما اخبار رسانه‏‌ها را دنبال می‏‌کنند. از سوی دیگر ایشان به دلیل اشراف و مطالعه مجموعه گزارش‌‏های دستگاه‌‏های مختلف اجرایی در حوزه خارج از کشور برداشت‏‌ها و قضاوت‌‏های خاص خودشان را از لابه‌لای متون این گزارش‌ها داشته‏‌اند. مراجعه و مطالعه مجموعه رویدادها و ارزیابی‏‌های ساختارهای ما در خارج از کشور ایشان را بر آن داشت که تصمیم به این مکاتبه بگیرند و به نظر من مکاتبه اول بیشتر تلنگری برای ساختارهای فرهنگی بوده است.

ضعف عملکرد مسئولان؛ دلیل نامه رهبری به جوانان اروپا/تشویق به شناخت قرآن در غرب

چرا فکر می‌کنید که اقدام درباره نگارش این نامه‌‏ها کاملاً فردی و براساس تصمیمات شخص مقام معظم رهبری بوده است؟

ضعف در ایجاد ارتباط بین ساختارهای مسئول

اگر دستگاه‌‏ها و مراکز فعال در حوزه فرهنگ و دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور وقوف و دریافتی در سطح ایشان را داشته‏‌اند قبل از اینکه این نامه‏‌ها نوشته شود، ابتکارات و برنامه‏‌هایی را برای افزایش سطح تماس و گفت‌وگو با این مخاطبان آغاز می‏‌کردند و نیاز به اقدامی از بالا نبود. در واقع شاهد آنیم که رهبری به هنگام نگارش این نامه‌‏ها دریافتند که ضعفی در برقراری ارتباط فرهنگی بین ساختارهای مسئول وجود دارد و با این عمل به تمام مجموعه فعال در خارج از کشور تلنگری زده‌اند و آنها را نیز مخاطب قرار داده‌‏اند که چه شده است. این مخاطبان مهم و آینده ساز را نادیده گرفته‌‏اید؟ لذا با انتخاب عنوان جوانان اروپا و آمریکا دسته‏‌بندی تازه‌ای را در گزینش سطح مخاطبان دیپلماسی فرهنگی و عمومی تعیین کردند.

به صورت سنتی مخاطبان فرهنگی ما در خارج از کشور به صورت چند وجهی و براساس نگرش خود به محیط بین‌الملل تعریف شده‌اند، نه براساس تحولات اجتماعی و فرهنگی جوامعی که بدان مأمور شده‌ایم. لذا نوعی تفاوت نگاه عمیق میان ساختارهای اجرایی و اداری داخلی و هر کسی که بخواهد فعالیت تأثیرگذاری را در خارج از کشور دنبال کند وجود دارد. به همین دلیل گزینش لایه و طبقه خاصی در میانگین سنی مشخص، که آینده‌سازان جوامع دیگر هستند، مأموریتی نبوده است که دستگاهی بدان توجه نشان دهد، چرا که ما عموماً مخاطبان خود را شناسایی و با ایشان تعامل برقرار می‌کردیم. از این رو رهبری تلنگری را به نوع نگرش سازمانی ما درباره رویکردها و مأموریت‌های فرهنگی خارج از کشور زدند. انتخاب خاص یک شاخص سنی بدون فیلتر کردن آنها یعنی «جوانان» در یک جغرافیای مشخص حکایت از آن دارد که دریافتی از سوی مقام معظم رهبری درباره این بُعد از جوامع موجود در اروپا و آمریکا حاصل شده است که کارگزار فرهنگی باید به واکاوی آن نشیند.

گفت‌و‌گوی رهبری با آینده‌سازان اروپا

وقتی بیشتر به اهمیت این موضوع آگاه می‌‏شویم که درمی‌‏یابیم میانگین سنی لایه‌‏های مختلف جامعه اروپایی به ویژه در کشورهای اروپای غربی به سمت میانسالی و کهنسالی است. افول رشد جمعیت و محدود شدن دامنه آن نشان می‌‏دهد که لایه کنونی جوانان لااقل برای اروپا، که حوزه مأموریت اینجانب در بخشی از آن است، می‌‏توانند به دلیل نگرش بینافرهنگی نقش مؤثرتری را در آینده این قاره داشته باشند. پس ایشان فارغ از همه فعالیت‌‏های فرهنگی و عمومی ساختارهای اجرایی در خارج از کشور، طی چهار دهه اخیر کوشیده‌‏اند با این مخاطبان به گفت‌وگو بنشینند. گرایش خاصی هم مد نظر ایشان نبوده است، یعنی اینجا منظور ایشان جوانان مسلمان و آسیایی‌تبار، نگرش جنسیتی به جوانان و یا رویکرد و سطح‌بندی دانش و تخصص چون تحصیلکرده و فنی نبوده، بلکه اطلاق عامی شده است. حالا سؤال مهم آن است که چه ارزیابی‌‏ای در نگاه رهبری به جوانان اروپایی و آمریکایی شکل گرفته بود که آنها را به منزله مخاطب برگزیدند و از روشی متفاوت و الگویی دیگر یعنی استفاده از ابزار دیپلماسی عمومی برای ارتباط و تماس بهره جسته‌‏اند.

درباره نظرسنجی از جوانان آلمانی و کلیپی که در این باره آماده کردید بگویید.

گفت‌و‌گو با 150 جوان در 160 دقیقه

برنامه‏ سال جاری نمایندگی ما در تولید 160 دقیقه کلیپ و گفت‌وگو که حاصل تماس با حدود 150 نفر از همین جامعه سنی جوانان در اروپا و آمریکا بود نشانه‌‏های جالبی را در اختیار قرار داد، در واقع ما بدون اشاره به اصل نامه و بدون اشاره به شخصیت مقام معظم رهبری در رابطه با این مفاهیم با این افراد در برخی از شهرهای آلمان به گفت‌وگو نشستیم و کلیپ‌‏های تصویری‏ نیز آماده شد. نه پرسشگر و نه پرسش شونده نمی‌دانستند که ریشه این بحث به کجا مرتبط است؛ اما در رابطه با مفاهیمی مثل شناخت از قرآن، ارتباط با مسلمانان، قضاوت در رابطه با اخبار رسانه‏‌ها، ارتباط دادن تروریسم به جهان اسلام و غیره به گفت‌وگو و طرح نظر خود نشستند. گزارش‌‏ها و گفت‌وگوها نشان داد نوعی درک و ارتباط میان باور همین میانگین سنی با مفاهیم مندرج در نامه‌‏ها وجود دارد. به عنوان مثال در این سلسله گفت‌وگو اشاره می‏‌شود که «آنچه که به عنوان تروریسم به اسلام در رسانه‌‏ها نسبت داده می‏‌شود، واقع‏‌بینانه نیست و هر کسی با هر دینی حتی مسیحیت می‏‌تواند فعالیتی مخرب و افراط‏‌گرایانه داشته باشد و انتصاب این گونه اقدامات به دینی خاص، عملی خلاف اخلاق و حاصل هدایت رسانه‌ای است».

جوانانی که رایزنی فرهنگی ایران در آلمان دیدگاهشان را درباره نامه‌های رهبری در قالب کلیپ منتشر کرد

تمرکز برای شناخت قرآن

در موضوع قرآن و ارتباط با قرآن، اذعان عموم افراد مورد سؤال آن است که «متأسفانه با کتاب‏‌های آسمانی و قرآن ارتباطی نداشته‌‏اند و این ضعف و شناخت را به عنوان یک انسان ولو ناباور معترف بوده‏‌اند که باید سعی کنند برای شناخت بیشتر جوامع مطالعات خود را به منابع اصلی از جمله قرآن متمرکز کنند». در مسئله تروریسم هم باور عمومی در مجموعه گفت‌وگوها حکایت از آن داشت «یک جوان اروپایی مورد نظر رهبری باور دارد مردم یمن، افغانستان، عراق، لیبی، فلسطین و سوریه قربانیان تروریسم هستند و اطلاق تروریسم به مسلمانان امری است کاملاً غیرمنصفانه و حاصل نابردباری». بنابراین این مجموعه گفت‌وگوها به ما نشان داد که به تعبیری در این لایه از بدنه اجتماعی لااقل آلمان ریشه‏‌های نزدیکی برای نگرش مشترک به مسائل و موضوعات مبتلابه جامعه بشری درباره دنیای اسلام وجود دارد اما ما به دنبال شناخت و تعامل با آن نبوده‌ایم.

درک این جوانان را، که درباره آنها گفت‌وگو شد، حاصل از چه چیزی می‏‌دانید؟

تصور شخصی من این است که آنها هم تناقض‌‏ها را دیده‌‏اند، تناقض در بیان، عملکرد و اصولی که به عنوان ارزش‌‏های اخلاقی - اروپایی ترویج می‏‌شود. همین تناقض‏ها را رهبری در نامه‌‏های خود به صورت ناخودآگاه در قالب پرسش بیان کرده‌اند.

امروز چه تناقض‌‏های ملموسی وجود دارد که با یک جوان اروپایی می‌‏توان درباره آنها هم‌ذات‌پنداری کرد؟

قتل خاشقچی؛ یک نمونه

نمونه خیلی روشن و آشکار آن حادثه اتفاق افتاده در کنسولگری عربستان در استانبول (قتل جمال خاشقچی، روزنامه‌نگار سعودی) است. به این جوان اروپایی از کودکی یادآوری شده است که مواردی چون حقوق بشر، حق آزادی بیان، دفاع از رسانه‏‌های آزاد و دفاع از مقابله با اعدام، جزء ارزش‏‌های اصولی و اخلاقی پذیرفته شده اتحادیه اروپاست. او با این باور رشد پیدا کرده و تربیت شده است. از سوی دیگر شاهد خبرها و گزارش‏‌های فراوان رسانه‏‌هاست که سخن از آن دارند که مقامات کشورهای اروپایی در سفر به عربستان قراردادهای بسیار سنگین اقتصادی را منعقد می‌دارند. پس وقتی مواجه می‏‌شود با داستان سلاخی یک انسان در محل دیپلماتیک یعنی در مکانی که به تعبیر خود اروپایی‏‌ها براساس کنوانسیون وین باید فقط در آن فعالیت دیپلماتیک انجام شود و نمی‌توانند میان اصول و ارزش‌های اروپایی که به آنها آموزش داده شده است، با واقعیات عینی خبری از خوش و بش‌های سیاسی و اقتصادی رابطه برقرار کنند، دچار تناقض می‌شوند. بی شک از خود سؤال می‏‌کند رئیس جمهور یک کشور بزرگ غربی مثل آمریکا که می‌گوید «ما نباید منافع حاصل از 110 میلیارد دلار فروش تسلیحات را به خاطر نقض حقوق بشر، قتل و سلاخی یک انسان، یک روزنامه‌‏نگار نادیده بگیریم»، چگونه معیاری برای آینده جهانی که آنها باید در آن زندگی کنند را ترویج می‌دارد؟.

ضعف عملکرد مسئولان؛ دلیل نامه رهبری به جوانان اروپا/تشویق به شناخت قرآن در غرب

پس وقتی که این پدیده این قدر آشکار و عیان در رسانه‏‌ها انعکاس پیدا می‏‌کند آن جوان اروپایی که در مسیر رشد است با سؤالی اساسی روبرو می‌‏شود به این معنا که آن ارزش‏ها و بنیان‌‏هایی که به من به عنوان اصول معرفی کرده‏‌اند چرا آن را ساختارها و دولت‌های غربی و اروپایی نادیده می‌گیرند؟ این دقیقاً همان مسئله‏‌ای است که در پرسش یکی از نامه‏‌ها مندرج است که چرا وجدان اروپایی در مقابل حوادث تلخ و فاجعه‌‏های بزرگ دیر واکنش نشان می‌‏دهد؟ عنصر اطلاعات و ارتباطات زمینه‌ای را به وجود آورده که امروز دیگر نمی‌توان خیلی دیر و طولانی واکنش نشان داد و نمی‌شود صدها سال از یک جنگی بگذرد تا پژوهش‌‏ها و تحقیقات بتوانند تصویر را واقعی کند و نشان دهند ظالم و مظلوم چه جایگاهی را داشته‌اند.

پس به باور شما، باید با زبان مشترکی با طبقه خاصی از جامعه برای انتقال پیام این نامه‏‌ها ارتباط برقرار کنیم؟

روی دستگاه اندیشه مخاطب کار کنیم

دقیقاً همین گونه است. من یک مثالی را مایلم با شما به اشتراک بگذارم، وقتی که قرار شد در این مأموریت انجام وظیفه کنم یکی از برنامه‏‌های پیشنهادی آن بود که نشستی را داشته باشیم با اساتید دانشگاهی در رابطه با مضامین نامه‏‌ها، بنده به روشنی در آن جلسه ابراز داشتم که این برنامه را نمی‌توانم اجرا کنم چون با جوهر و ذات مورد نظر در مخاطب‏ گزینی نامه تعارض دارد. بعد مثالی را آنجا به کار بردم و آن این بود که فرض کنیم اپلیکیشنی برای آموزش مثلاً افزایش مهارت یک مخاطب نوجوان یا جوان توسط یک برنامه ‏نویس نوشته شده است. انتظار آن است که این برنامه در دسترس مخاطبی قرار بگیرد که بتواند از آن استفاده کند و قدرت و مهارت‌‏های خود را افزایش دهد اما اگر ما این اپلیکیشن را در اختیار یک برنامه‌‎‏نویس دیگر قرار دهیم چه معنایی دارد؟ برای او این اپلیکیشن الزاماً نسخه منحصربه ‏فردی نیست چرا که او سلیقه خود و نگرش خود را به مسئله دارد. دوستان پیشنهادشان آن بود که ما تلاش کنیم افراد همسو در این گفت‌وگو به مشورت گرفته شوند که باز اشاره به آن شد که افراد همسو و افرادی که شناخت از انقلاب اسلامی و پیام آن دارند که فعالیت خودشان را بدون هیچ‌‏گونه حمایت و هدایتی براساس تکلیف و درکی که دارند انجام می‏‌دهند، فلذا ما نباید انرژی خود را متوجه این بخش از نخب و مخاطبان خود کنیم بلکه مخاطب را پیام برای ما معرفی کرده: «جوان اروپایی». حالا باید دریابیم که چه دستورالعملی برای اجرای این برنامه باید داشته باشیم تا به تعبیر امروزی این نرم‌‏افزار بر روی دستگاه اندیشه مخاطب ما فعال شود.

به نظر شما چقدر این نامه‌‏ها تأثیر گذاشته است؟

از زمان انتشار نامه اول و سپس نامه دوم فعالیت گسترده‌‏ای برای ترجمه و توزیع انجام شد و در شبکه‌‏های مجازی متن در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفت؛ بسیاری تصورشان آن است که این نهایت کار است، در حالی که در حقیقت فاز صفر بوده که باید در چند هفته یا چند ماه نهایی می‏‌شد. باید وارد مرحله و مقطع بعدی هم می‏‌شدیم، اما به نظر می‏‌رسد که کمتر به ادامه مسیر اندیشیده شد.

ادامه مسیر به چه معناست؟

خودآگاهی برای کنکاش

ملاحظه بفرمایید که نامه‌‏ها در بطن خود پرسش‏‌هایی را مطرح می‏‌کنند بنابراین از مخاطب خاص سؤالات خاصی پرسش شده است. اینجا فرض ما بر آن است که مخاطب ما سؤالات را دریافت کرد، برای یافتن پاسخ باید به چه مصادق و منابعی رجوع کند. رهبری یک تعریف بسته و تعیین شده و فرموله را در اختیار مخاطب قرار نمی‌دهد، بلکه او را براساس فطرت خودآگاهی برمی‌‏انگیزد که برود کنکاش کند و ببیند چه پاسخی باید برای این پرسش پیدا کند. اینجاست که کارگزار فرهنگی بایست تولیداتی داشته باشد و بتواند بسته به همان پرسش‌‏ها، موادی را به زبان و فرهنگ هر کشور و هر جغرافیایی اندیشه‌ای تدوین و عرضه کند.

اشتباه نباید کرد اینجا قرار نیست که با سخنرانی نقطه نظرات رهبری را تبیین و ترویج کرد، بلکه باید به ارائه متون و منابع اصیل همانگونه که رهبری به نمونه‌ای از آنها اشاره می‏‌کند، کمک کرد که تا مخاطب بیشتر و بیشتر به این وقوف‏‌ها برسد به این ترتیب عملاً تعریف قالبی و شکلی در ذهن او نقش نخواهد بست که با یک تشکیک هر آنچه را که بدان باور داشته از دست بدهد. نامه مسیر تحقیق و پژوهش را بر روی جوان اروپایی و آمریکایی می‏‌گشاید؛ اما همزمان دستگاهای متولی و مسئول در عرصه فعالیت فرهنگی خارج از کشور منابع و متون لازم را تولید نکرده است و اینجا باید ساختارها پاسخگو باشند که چرا نتوانستند به رغم چند سال در این حوزه فعال شوند تا از زبان فرهنگ، از زبان اندیشه، از زبان هنر، از زبان رسانه و از زبان علم بکوشند پاسخ‏‌هایی متناسب برای پرسش‌‏ها داشته باشند و منابعی را تولید و ثبت کنند و برای آنها شناسنامه و معرفی بین‌المللی داشته باشند که وقتی جوانی با پرسش رهبری درباره وجدان بشری روبرو می‌‏شود و در اینترنت آن را جست‌وجو می‏‌کند، به آن چیزی که تولید شده تا نظرات ایشان را تبیین دارد، هدایت شود، نه آنکه جوان جویای پاسخ در دام اخبار رسانه‌ای و گزارش‌‏های جاری و ساری افتاده و دوباره به تلقی و تصوری مجعول هدایت شود.

یعنی در حقیقت باید به دنبال ادبیاتی نو‏ و فرهنگ‏‌سازی رفت؟

آری، این نقطه اصلی است. باید از خود بپرسیم که چرا تاکنون ادبیاتی نو‏ و فرهنگ‏‌سازی درباره مفاهیم انجام نداده‌ایم؟

برای ادبیات و فرهنگ‌‏سازی از چه روشی باید استفاده کرد و چه نمونه‏‌هایی را می‌‏توان داشت و مهم‌تر آنکه چه دلایلی سبب شد که این اتفاق تاکنون به رغم چند سال از انتشار نامه‏‌ها، کمتر حادث شود؟

تغییر زبان بیان با تنوع جغرافیا

باید بخش دوم پرسش را پاسخ دهم. اگر دلیل را در ساده‏‌انگاری و مسئولیت‏‌گریزی ندانیم، بایستی به روشنی بیان کنیم که ریشه اصلی عدم توجه آن بوده است که حوزه مأموریت و جغرافیای فرهنگی ذهن مخاطبان خود را نشناخته‌‏ایم. تا وقتی بدین مختصات وقوف پیدا نکنیم ما در مسیر خود و آنها در اندیشه خود ادامه خواهند داد و به موازات هم پیش خواهیم رفت. فعالیت ما آن خواهد شد که نامه را ترجمه و توزیع کنیم، اما نکته اساسی آن خواهد بود که الزاماً دلیل و نشانه‌ای نخواهیم داشت که آنها متن را مورد دقت قرار دهند بلکه باید از ظرفیت‌‏هایی استفاده کنیم که بتواند آنها را متوجه متن و پرسش‌‏های درون آن کند. اینجاست که ابزارها به کار ما می‌‏آیند یعنی هنر، یعنی اطلاعات مکتوب. در هر جغرافیا و محیط، زبان بیان و نوع بیان تغییر پیدا می‏‌کند. برای مثال نمی‌توان از نسخه واحدی که برای حوزه فرانسه ‏زبان در اروپا است در حوزه آلمانی ‏زبان یا اسپانیولی زبان استفاده کرد. تجربه‌‏های تاریخی ملت‌‏ها و مخاطبان ما هم متفاوت است. ملتی در جنگ جهانی اول و دوم مغلوب شده و ملتی پیروز شده است، اینجا وقتی که پرسش شرمساری و وجدان انسانی در مورد فجایع اروپایی مطرح می‏‌شود نباید در یک فرم واحد در آلمان و انگلستان و در آلمان و فرانسه عرضه شود. آلمان متهم است که بخشی از این فجایع از سوی او انجام شده و آلمان کشور مغلوب در این جنگ‌‏ها بوده است. حالا تصور بفرمایید که این پرسش برای جوان آلمانی اگر با همان مصادیقی که در اروپای فرانسه زبان یا انگلیسی زبان مطرح می‏‌شود طرح شود واکنش او چه خواهد بود؟ این جوان برخاسته از نسلی است که غرورش تحقیر شده و اشتباهات پدرانش سایه سنگینی را بر سرنوشت او بر جای گذاشته، حرمت مادرانش توسط جریان غالب در جنگ یعنی بخش فرانسه‏ زبان، روس‌‏زبان و انگلیسی زبان اروپا تحقیر شده، مسئولیت جنگ به دوش او انداخته شده، اینجا اگر مفهومی که می‌‏خواهیم با آن به پرسش مندرج در نامه یعنی مسئله تأخیر واکنش وجدان اروپایی به فجایعی را که مرتکب شده است، طراحی کنیم، همان مختصاتی را داشته باشد که در حوزه فرانسه، انگلستان، روس زبان اروپا می‏‌خواهیم تبیین کنیم، دچار اشتباهی بزرگ شده‌‏ایم.

ضعف عملکرد مسئولان؛ دلیل نامه رهبری به جوانان اروپا/تشویق به شناخت قرآن در غرب

می‏‌توانید نمونه و مصداقی را به صورت مشخص بیان کنید؟

سکوت در برابر سیاست هیتلر

بله، مثال بسیار روشن این است که به جوان فرانسوی و انگلیسی زبان می‏‌گوییم چرا پدران تو در مقابل سیاست هیتلر در الحاق بخشی از چکسلواکی و سپس لهستان که زمینه ‏ساز آغاز جنگ جهانی دوم بود، سکوت را ترجیح دادند و هم‏نوا شدند و سرنوشت بشریت را با فجایعی که نازی‌‏ها به وجود آوردند رقم زدند. این مسئولیت‏‌گریزی آنها از نفی تجاوز، ملت‏‌های اروپا را به سرنوشتی تلخ و فاجعه‌‏آمیز مبتلا کرد. اما به جوان آلمانی نمی‌توانیم این عبارت را بگوییم، به جوان آلمانی باید بگوییم که چرا پدران تو در جریان برتری‌‏جویی نژادی و نفی حقوق سایر انسان‏ها که از ناحیه دستگاه تبلیغات و سیاست فاشیست‌‏های اروپایی بروز یافت، سکوت کردند و با آن همراه شدند. جوان اول، یعنی جوان فرانسه زبان و انگلیسی زبان و اسپانیولی زبان باید نتیجه بگیرد که سکوت آن روز رهبران اروپا در مقابل اقدامات دولت وقت آلمان یک هیولایی را به وجود آورد که فاجعه بشری را رقم زد، پس امروز سکوت درباره فجایع مشابه که مثلاً در سرزمین‏‌های اشغالی فلسطین رخ می‌دهد یا سکوت شما درباره اقدامات کشوری که شهروندش را در کشور دیگر و مکان دیپلماتیک سلاخی می کند، ادامه همان خطای نسل گذشته است. طبعاً برای یک جوان آلمانی بایستی این موضوع را با زاویه دیگر مطرح کرد. اینکه آنچه اجدادت، پدرانت در همراهی با برتری نژادی دنبال کردند آیا با آن چیزی که امروز در شکل مهاجرستیزی و دسته‏‌بندی انسان‏‌های پذیرفته شده در کشورت به عنوان «شهروند» غریبه مشاهده می‌شود، بی رابطه است؟ این شرایط ادامه همان تفکر و اندیشه برتری طلبی نژادی نیست. نیل به چنین مصداق‏‌هایی نیازمند آن است که عمیقاً در واقعیت هویتی، فرهنگی، تاریخی و جاری و ساری اروپا تفکر کنیم. یک کارگزار فرهنگی باید ظرفیت شناخت را داشته باشد، صرف مأموریت متداول و سنتی دیگر در دنیای امروز پاسخگو نیست و تا وقتی که ما همه برنامه‏‌ها را بر اساس همان رویه‌های مرسوم گذشته می‏‌خواهیم اجرا کنیم طبیعتاً نه مخاطب را تحت تأثیر قرار داده‌‏ایم و نه در نیل به موفقیت نتیجه‌ای برایمان حاصل شده است.

آیا با توجه به فضای فعال رسانه‌ای در اسلام‌هراسی و ایران‌هراسی این احتمال را نمی‌دهید که واکنش‌‏ها و خطراتی مسیری را که پیشنهاد می‏‌کنید تهدید کند. به این معنا که برخی دولت‌‏ها و رسانه‌‏ها وارد عمل شوند و سیاست انقباضی یا برخورد فعال با تلاشگران عرصه دیپلماسی خارج از کشور در این حوزه را دنبال کنند؟

قوانین را نقض نکنیم

نباید تصویر نادرستی از واقعیت داشته باشیم، آنچه درباره آن گفت‌وگو شد بیان روشن، صریح، علمی، هنری و فرهنگی یک خواسته است، یک مفهوم است، یک پرسش است که ارزشی جهانی دارد، همه می‏‌پرسند که چرا تروریسم از پوشش اسلام برای نیل به اهداف خود استفاده کرده است؟ همه با این سؤال روبرو هستند که اطلاق مسلمان‌‏ها به منزله تهدید واقعی است یا خیالی؟ ما می‏‌خواهیم به این پرسش‏‌ها پاسخ بدهیم و قرار نیست ارزش‏‌های ملت‏‌ها را نقد یا قوانین دولت‏‌ها را نقض کنیم، ما با همان زبان و با همان ادبیات، با همان تاریخ، با همان فرهنگ و با همان ابزارها باید با آنها گفت‌وگو کنیم. پس نباید نگران باشیم که فعالیت ما مثلاً منتهی به تخریب روابط دوجانبه می‏‌شود، اگر فعالیت ما، فرم و شکل معقول و منطقی و پذیرفته شده را داشته باشد، از آن استقبال هم خواهد شد، چرا، چون آنها هم ممکن است به دنبال پاسخ باشند و برای دریافت پاسخ، قرائت ما را به عنوان یکی از قرائت‏‌ها در کنار مجموعه دریافت‌‏های دیگر خود قرار دهند، این تنوع بخشی به منابع، تنوع بخشی به تفاسیر مطلوب اروپا و غرب است. ما نمی‌خواهیم به اروپاییان به صورت عام بگوییم که شما وجدان ندارید، اتفاقاً رهبری در نامه سؤال دارند و تأکید بر این دارند که وجدان شما وجود دارد، تأثیرگذار است، اما چرا دیر برمی‏‌خیزد؟ این پرسشی بسیار مهم است، این نشان می‌دهد که در سطح عالی‌‏ترین شخصیت سیاسی کشور این واقعیت انکارناپذیر است که وجدان اروپایی می‌‏تواند بی‌نهایت مؤثر، مهم و تسهیل‏‌کننده فرایند صلح و امنیت جهان باشد. چرا باید از طرح این موضوع بهراسیم؟ چرا باید تصور کنیم که بیان این جمله و بیان این نکته می‌‏تواند واکنش منفی و سلبی داشته باشد؟ شاید نحوه بیان و نوع ارائه آن از جانب ما با واقعیت‏‌ها و ارزش‌‏های جامعه‌ای که در آن مأموریت داریم تناسبی نداشته باشد. این هم ریشه‌اش به عدم شناخت ما برمی‏‌گردد، نه به واقعیت‏‌های آن جامعه.

پس به نظر شما استفاده از نمادها یا نشانه‏‌ها برای انتقال پیام‏‌ها می‏‌تواند یکی از راهبردهای ما در مورد نامه‏‌ها باشد. می‌توانید مثال روشنی را در این زمینه بیان کنید؟

تبلیغ اشغالگرستیزی در موزه‌های فرانسه

بله، شما به راحتی می‏‌توانید بروید در یکی از موزه‏‌های شهرهای کوچک در فرانسه و بگویید که می‏‌خواهم بخش مربوط به دوران اشغال نازی‌‏ها و نهضت مقاومت فرانسه را مشاهده کنم و از مسئول موزه بخواهید که اطلاعات آن دوره را برای شما مرور کند. فعالیت‏‌های پارتیزانی‌ای(چریکی) که انجام شد تا کشوری که اشغال شده بود از چنگ اشغالگران نازی خارج شود، تیرهای تلگرافی که نهضت مقاومت آنها را پرتاب کرد، پل‏‌هایی که آنها خراب کردند، خائنانی که آنها اعدام کردند، نبرد و مبارزه شهری‌ای که از سوی آنها در مواجهه با اشغالگر به عمل آمد. تمام مسئولان موزه‏‌ها با افتخار از این دوران یاد می‏‌کنند. پرسش آن است که اگر مبارزه با اشغالگری اسباب افتخار است و امروز در موزه‌‏های فرانسه بخش‏‌های خاصی برای این امر در نظر گرفته شده است چرا حق مبارزه با اشغال در فلسطین، بحرین و یمن را نادیده می‌‏گیرید؟ در خصوص آلمان، نمونه دیگر و مشابهی وجود دارد، کافی است که به اردوگاه‌‏های مشخص دوران نازی سری بزنید. مسئولان اردوگاه با متون، کتاب‏ها، منابع، تصاویر، روایت شفاهی، ساخت فیلم و قراردادن عکس‏‌ها کنار همدیگر به شما توضیح می‏‌دهند که انسان‏‌های بسیار زیادی در این اردوگاه با اتاق گاز کشته یا سوزانده شده‌‏اند. هنگامی که از آنها پرسش می‏‌کنیم که این اردوگاه بر اساس چه هدفی درهایش گشوده شده و مورد بازدید رایگان افراد قرار می‏‌گیرد، یک پاسخ ساده می‏‌دهند: «می‏‌خواهیم دیگر این تجربه تلخ تکرار نشود. می‏‌خواهیم انسان به خاطر عقایدش، به خاطر مذهبش و دینش این گونه فجیع به قتل نرسد و به همین خاطر تمام فرزندانمان از دوران 9 سالگی به بعد از این اردوگاه بازدید داشته‌اند و تمام آلمان را وادار می‏‌کنیم که هر از چندی به این اردوگاه‌‏ها سر بزنند تا همیشه تاریخ را در نظر خود داشته باشند». اینجا وقتی از آنها سؤال می‏‌کنیم که آیا این الگوی تربیتی جواب داده است، ابراز خرسندی می‏‌کنند اما وقتی پرسش می‏کنیم که پس چگونه ممکن است در میان افرادی که از این اردوگاه بازدید داشته‌‏اند نمونه‌هایی پیدا شوند که تسلیحات شیمیایی را در اختیار صدام بگذارند تا علیه مردم حلبچه، سردشت و سربازان مدافع ایرانی استفاده شود، در حالی که به تعبیر شما وجدان آنها با درک فجایع دوره نازی به درد آمده است، پاسخی برای آن ندارند! نوع استفاده از نشانه‌‏ها و زبان گفت‌وگو با مخاطبان و مردم متنوع و مختلف در سرتاسر اروپا و آمریکا باید مورد توجه مجریان و برنامه‏‌ریزان اجرایی انتقال مفاهیم نامه‏‌ها باشد، این شاه‏‌بیت موفقیت ماست و چیزی بیش از این را نمی‌توان آرزو کرد.

ضعف عملکرد مسئولان؛ دلیل نامه رهبری به جوانان اروپا/تشویق به شناخت قرآن در غرب

به عنوان سؤال پایانی به نظر شما از کجا باید شروع کرد؟ و در این شرایط چه ملاحظاتی را باید در نظر گرفت؟

اقتضای محیط را با اهداف درآمیزیم

از واقعیت موجود باید شروع کنیم، یعنی از مجریان، چه دستگاه‌ها و چه افراد. به این معنا که ما باید کارگزارانی را داشته باشیم که بتوانند اقتضای محیط را با اهداف مورد نظر در نامه بیامیزند و چندین خروجی را برای آنها بگیرند و خروجی‏‌ها را برای مقامات تصمیم‏‌گیر و ساختارهای مؤثر و حامی در ایران بفرستند و برای آنها تبیین کنند که با این واقعیت‏‌ها ما می‌‏توانیم این نتایج را به دست آوریم. ما باید از اینجا آغاز کنیم. چه الزاماتی لازم است، یقیناً شناخت محیط، یقیناً داشتن نیروهای کارآگاه و کاردان با قابلیت‏‌های بالا، یقیناً پیوستگی و حمایت و همراهی ساختارهای مسئول و در نهایت طلب کردن و خواستن و پرسش‏گری رسانه‏‌ها و افکار عمومی که شما به عنوان یک ساختار فعال در حوزه روابط فرهنگی خارج از ایران چه کرده‌‏اید؟ اینجا گزارش‌‏هایی که فقط توصیف ماجرا و حرکت را بیان می‌‏کنند، جواب نمی‌دهد، بایستی «چه» موضوع پرسش‏گری افکار عمومی باشد و اینکه چه ارزشی تولید و چه نتیجه‌ای حاصل شده است.

گفت‌و‌گو: زهرا نوکانی

مطالب مرتبط
captcha