شعارزدگی آسیب رایج فیلم‌های انقلابی دهه 60
کد خبر: 3728172
تاریخ انتشار : ۱۸ تير ۱۳۹۷ - ۲۰:۵۸
سینمای انقلاب دارای هویت مستقل یا وابسته/ 1

شعارزدگی آسیب رایج فیلم‌های انقلابی دهه 60

گروه هنر ــ انقلاب اسلامی ایران با وجود اهمیتی فراوانی که داشته در سینمای ما غریبه است، چون نگاه به آن تنها در قالب شعار باقی مانده است.

انقلاب، موضوعی فراموش شده در سینما / شعارزدگی آسیب رایج فیلم‌های انقلابی دهه شصت

به گزارش ایکنا، انقلاب یکی از مهمترین اتفاقاتی است که برای هر کشوری می‌تواند رخ دهد و به نوعی تاریخ و مسیر آن سرزمین را به سمتی خاص هدایت کند. در کشور ما نیز پس از 2500 سال حکومت شاهنشاهی در 22 بهمن 1357 انقلابی رخ داد که در آن مردم رای به پایان حکومت شاهنشاهی دادند و نظام جمهوری اسلامی را برای خود انتخاب کردند. از این رویداد بزرگ 40 سال می‌گذرد، اما آن چیزی که ما تا به امروز از این حرکت تاریخ‌ساز شنیده یا دیده‌ام تنها به تصاویری ختم می‌شود که در ایام دهه فجر از شبکه‌های مختلف سیما روی آنتن می‌رود. تصاویر مورد نظر تماماً شکل آرشیوی دارند که از همان دوران تصویربرداری شده‌اند، اما به شکل نمایشی ما اتفاق چشمگیری را در حوزه سینما و تلویزیون شاهد نبوده‌ایم که از آن بتوان به عنوان مثال خوبی در این حوزه نام برد.

البته کارهایی در دهه 60 تولید شدند که به صورت غیرمستقیم به انقلاب اسلامی پرداخته بودند، اما این کارها عمدتاً شعاری و سطحی بوده و نمی‌توان از آن به عنوان کاری قوی نام برد. برای مثال فیلم‌هایی نظیر «تشکیلات»، «مسافران مهتاب»، «دادشاه» و... از جمله این کارها بودند که از آن نمی‌توان به عنوان کارهای ماندگار نام برد. این کم کاری در شرایطی است که به لحاظ دراماتیک انقلاب در خود ظرفیت‌هایی دارد که می‌توان از آن بهره فراوان برد تا فیلم‌ها و سریال‌های بسیاری خلق کرد. با این مقدمه ابتدا می‌خواهیم معرفی اجمالی از کارهای که در دهه شصت تولید شده و به نوعی انقلاب محور و موضوع فیلم بوده بپردازیم تا سپس به گفت‌و‌گویی که با عوامل این فیلم‌ها انجام می‌دهیم بتوانیم به چرایی این کم کاری به صورت ریشه‌ای بپردازیم.

اولین فیلمی که در این گزارش می‌خواهیم آن را معرفی کنیم «خانه عنکبوت» نام دارد که علی‌رضا داود نژاد آن را در سال 62 کارگردانی کرده است. لازم به ذکر است که پیش از این فیلم‌هایی دیگری نظیر «فصل خون» ساخته حبیب کاوش، «زنده‌باد» ساخته خسرو سینایی و... تولید شده بودند، اما این آثار هم به لحاظ  کیفی و هم به لجاظ جذب تماشاگر به آن شکلی نبودن که بخواهیم به صورت مجزا به آن بپردازیم. به هر حال در خانه عنکبوت علی‌رضا داود نژاد با گرد آوردن  بازیگرانی مطرحی چون؛ جمشید مشایخی، داود رشیدی، عزت‌الله انتظامی سعی کرد به موضوعی بپردازد که ما آن را به عنوان حادثه طبس نام می‌بریم. در خلاصه داستان این فیلم آمده؛ پس از انقلاب در کوران ماجرای حمله نظامی طبس، چهار مرد (تقی‌نیا، کامران، ثابتیان و تیمسار) که وابستگی‌هایی به نظام سرنگون شده سلطنتی دارند، در ویلایی گرد آمده‌اند و در انتظارند تا کودتا پیروز شود. حمله نظامی طبس شکست می‌خورد و چهار مرد مستاصل از وضع خود و ترس از گرفتار شدن، دیوانه‌وار به جان هم می‌افتند و یکدیگر را از پا در می‌آورند.

انقلاب، موضوعی فراموش شده در سینما / شعارزدگی آسیب رایج فیلم‌های انقلابی دهه شصت 

در این فیلم بر خلاف کارهای شعاری پیشین ما چهار شخصیت را می‌بینیم که به دور از کلیشه‌های رایج هر کدام سعی داشتند اندیشه‌های طبقه خود را مد نظر قرار دهند. نکته جالب اینجاست که در شخصیت پردازی‌های انجام شده فیلم ما تیپ‌سازی را شاهد نیستیم، اتفاقی که در آن روزها برای فیلم‌های انقلابی رایج ترین رویکرد بود. این کار از جمله آثار پر دیالوگی است که در آن دهه ساخته شد، اما تمامی دیالوگ‌ها به نوعی ریشه در تفکرات آن قشر داشت بدون این‌که بخواهد آن را به شکل اغراق شده‌ای بیان کند. این فیلم سینمایی متاسفانه به دیلی جرح و تعدیل‌هایی که برایش رخ داد آسیب‌های فراوانی دید در ضمن به دلیل دوری از کلیشه‌های رایج سینمای فیلمفارسی کار نتوانست در گیشه با موفقیت چندانی رو به رو شود.

دومین فیلم «خاک و خون» نام دارد که کامران قدکچیان آن را در سال 62 کارگردانی کرد. این فیلم سینمایی در گیشه فروش نسبتاً موفقی داشت، اما به لحاظ کیفی از داستاتی تکراری سود می‌برد که حتی در برخی فیلم‌ها قبل از انقلاب مد نظر قرار گرفته بود. در فیلم قدکچیان مهدی فخیم‌زاده به نوعی تصویرگر توده مردم است و شازده یا همان خان‌ افرادی هستند که به دلیل وابستگی به درباره ظلم و ستم فراوان می‌کند. در خلاصه داستان این فیلم آمده؛ اسد بزرگ مالک و سرمایه دار روستا، دهقانی به نام کاک خان را زیر فشار قرار می‌دهد تا زمینش را برای احداث جاده کارخانه به او واگذار کند. کاک خان امتناع می‌کند و برای دادخواهی به شهر نزد شازده، پدر اسد، می‌رود. ملاقات شازده نیز مشکلی از کاک حل نمی‌کند. وقتی به روستا باز می‌گردد با جسد پسرش رو‌به‌رو می‌شود که افراد اسد او را به قتل رسانده‌اند. همسرش نیز از ضربه‌ای وارده عقل باخته است. کاک از اسد انتقام می‌گیرد. شازده با ایادی خود به روستا می‌رود. کاک با کمک شخصی به نام محمدجان قمشه‌ای تعدادی از همراهان شازده را از پا در می‌آورد و پس از کشته شدن محمدجان، دستگیر و به اعدام محکوم می‌شود. کاک خان را برای اجرای حکم به روستای زادگاهش می‌برند. در آن جا با همکاری گروهی از اهالی نجات می‌یابد. کاک از شازده انتقام می‌گیرد و به همراه همسرش و تعدادی از اهالی به کوه می‌زند.

این فیلم محصول همکاری سینماگران نواندیش (کامران قدکچیان) قبل از انقلاب و عوامل فیلمفارسی (منوچهر مصیری) قبل از انقلاب است، اما حاصل این همکاری توازنی منطقی در کار ایجاد نکرده، بلکه ما به نوعی یک فیلمفارسی، انقلابی شده را شاهد هستیم. شخصیت در این فیلم تماماً کلیشه هستند، حتی دیالوگ‌هایی که استفاده شده هیچ کیفیت ندارد، بلکه تنها از ان برای بر انگیختن احساسات مقطعی تماشاگر بهره برده شده است. این فیلم را می‌توان به نوعی اثری کپی برداری شده از فیلم «تنگسیر» امیر نادری دانست با این تفاوت که در فیلم اصلی ما شاهد اثری مطلوب هستیم. مهدی فخیم‌زاده، ژیلا سهرابی، احمد قدکچیان و حسین شهاب از جمله بازیگران این فیلم هستند، کاری که در زمان حال کمتر کسی علاقه ای به تماشای آن دارد.

اما در میان کارهای نسبتاً ضعیف آن دوران فیلم سینمایی «ریشه در خون» را باید کاری در خور توجه دانست که حداقل در آن شخصیت پردازی را شاهد هستیم بدون این‌که فیلم بخواهد شعارهای آنچنانی مطرح کند. برای همین است که این فیلم را هنوز بعد از نزدیک به 40 سال در ایام دهه فجر از سیما پخش می‌شود. این فیلم که کارگردانی آن را سیروس الوند بر عهده دارد ساخته 1363 است و در آن بازیگرانی چون فرامرز قریبیان، اکبر زنجانپور، حمید طاعتی و جهانگیز الماسی در آن نقش آفرینی کرده‌اند. در خلاصه داستان این فیلم نیز آمده؛  جوانی به نام حجت که بر ضد قانون کاپیتولاسیون فعالیت می‌کند، قرار است به همراه رسول از روستایی به روستای دیگر منتقل شود. حجت در حمله ماموران کشته می‌شود، اما قبل از مرگ، کیف حامل اسناد خود را به رسول می‌دهد تا به روستای کلارآباد برساند. رسول که زخمی شده، به جنگل می‌گریزد و در کلبه پیرمردی به نام شیرعلی، که با نهضت جنگل مرتبط بوده است، پناه می‌گیرد. ماموران راه که می‌خواهند برای راهسازی کلبه شیرعلی را ویران کنند به او بدگمان می‌شوند و زیر نظرش می‌گیرند. شیرعلی رسول را یاری می‌دهد تا فرار کند و خود، با گلوله ماموران از پا در می‌آید.

نکته جالب اینجاست که از این فیلم به مقطعی از تاریخ انقلاب می‌پردازد که نظام شاهنشاهی هنوز پایدار است و اصطلاحاً دوران اقتدار رژیم گذشته است. نکته جالب قصه نیز همینجاست یعنی ما در دوان خفقان رژیم شاهد حرکت انقلابی یک جوان انقلابی هستیم. نکته دیگر که پیرامون این فیلم می‌توان مطرح کرد به پلی است که کارگردان میان انقلاب اسلامی و نهضت جنگل می‌زند. این اتفاق نیز به واسطه دو تن از  قهرمانان این سریال شکل می‌گیرد. این فیلم جدا از موضوعاتی که مطرح می‌کند از ساختار سینمایی نیز سود برده است به ویژه جذابیت‌های بصری آن بسیار است. به ویژه بهره بردن از لوکیشن شمال کمک کرده تا زیبایی‌های این فیلم دو چندان شود. درباره این فیلم دو نکته را باید ذکر کرد آنهم این‌که حسین فرحبخش تهیه‌کننده صاحب نام سینمای کشورمان در این فیلم دستیار کارگردان است. موضوع دیگری این‌که در این کار بازیگر زن حضور ندارد.

فیلمی بعدی که در این گزارش بعدی به آن می‌پردازیم «تشریفات» نام دارد که مهدی فخیم‌زاده آن را کارگردانی کرده است. مهدی فخیم‌زاده، علی شعاعی، مهوش صبرکن بازیگران اصلی این کار سینمایی هستند در خلاصه داستان این کار آمده؛ جوانی مشهور به حسن مطرب برای دزدی وارد خانه‌ای می‌شود. در خانه مجاور روحانی به نام توحید با موعظ‌های خود گروهی از اهالی محل را بر ضد نظام سلطنتی می‌شوراند. پلیس امنیتی برای دستگیری توحید به محله هجوم می‌آورد. در این میان حسن نیز بازداشت می‌شود و در زندان به دلیل شباهت به روحانی شکنجه می‌شود. بازجو پی می‌برد که او توحید نیست. با وعده و وعید او را به هیئت توحید در می‌آورند و در یک مصاحبه تلویزیونی شرکت می‌دهند. حسن مطرب از کرده خود پشیمان می‌شود و علیه نظام سلطنتی سخنرانی می‌کند؛ پلیس هم او را دستگیر و اعدام می‌کند. در این فیلم فخیم‌زاده اقتباسی از فیلم «ژنرال دلارووره» روسلینی داشته، این کار در زمان اکران با انتقادهای فراوان منتقدان رو به رو شد، اما در گیشه فروشی مطلوب داشت.

«تیرباران» ساخته علی اصغر شادروان فیلمی نوروزی سال 67 بود که در آن به زندگی شهید اندرزگو پرداخته می‌شود. این کار محصول حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی است و در آن؛ مجید مجیدی، جعفر دهقان، رضا چراغی و عطا سلیمانیان نقش آفرینی کرده‌اند. در خلاصه داستان فیلم آمده؛ بهمن ماه 1343 محمد اندرزگو به همراه چند تن دیگر رو به روی ساختمان مجلس منتظر می‌شوند تا حسنعلی منصور را ترور کنند. ترور با موفقیت انجام می‌شود، اما ماموران با تجسس بسیار، همه عاملین ترور جز سیدعلی اندرزگو را دستگیر و اعدام می‌کنند. مامورین ساواک به دنبال اندرزگو هستند، چرا که او را از طراحان اصلی ترور می‌دانند، اما سیدعلی اندرزگو در لباس مبدل به مبارزه ادامه می‌دهد و چند بار تا مرز دستگیری می‌رسد، ولیکن باز نجات می‌یابد و هر بار مجبور می‌شود به همراه خانواده به شهری یا روستایی دیگر برود. آخرین بار ماموران ساواک محل زندگی‌ وی را محاصره می‌کنند و سیدعلی اندرزگو بعد از یک درگیری مسلحانه سخت، به شهادت می‌رسد.

این فیلم به مدد بهره بردن از صحنه‌های اکشن، توانست نسبتاً در گیشه موفق باشد، اما در بحث کیفیت این کار یک اثر کاملاً ایدلوژیک است که سطحی نگری ویژگی بارز و اصلی آن است. در این کار شخصیت‌های کاملاً سیاه و سفید هستند، برای همین هم در زمان حال نمی‌توان بیننده چنین کارهایی بود، چون تماشاگر امروز دیگر پذیرایی چنین کارهایی نیست. در مجموع این فیلم را یک اثر کاملاً سفارشی می‌توان نام برد که تنها برای یک مقطعی خاص تولید شده و برای ان نمی‌توان ماندگاری زیادی تصور کرد.

«بایکوت» ساخته محسن مخملباف را باید ایدلوژیک ترین فیلم دهه 60 نام برد که در آن مجیدی مجیدی بازیگر نقش نخست فیلم است. این فیلم نیز نظیر تیرباران محصول حوزه هنریست و طبیعتاً شعارزدگی اصلی ترین ویژگی آن است. این فیلم ساخته شده تا یک تفکر را تایید و یک اندیشه را تخریب کند بدون اینکه این خواسته مورد نظر با متطق روایی همراه باشد. این ضعف خصیصه تمام کارهای سفارشی سینمای جهان است و ما نمونه آن را به خوبی در سینما بلوک شرق شاهد بودیم. داستان فیلم دربارهٔ جوانی است که عضو یک گروه مارکسیستی است و علیه رژیم شاه فعالیت می‌کند و در نهایت توسط ساواک دستگیر می‌شود. آشنایی با یک زن و شوهر مبارز سیاسی مسلمان و برخوردهای هم‌حزبی‌هایش بیرون از زندان باعث می‌شود که او نسبت به ایدئولوژی خود دچار تردید شود. در نهایت، وی اعدام می‌شود و اعضای حزب از او یک قهرمان حزبی می‌سازند. مجید مجیدی، محمد كاسبی، زهره سرمدی، اردلان شجاع‌کاوه و سعید کشن‌فلاح بازیگران این فیلم هستند.

انقلاب، موضوعی فراموش شده در سینما / شعارزدگی آسیب رایج فیلم‌های انقلابی دهه شصت

«ترن» آخرین فیلمی است که در این گزارش به آن می پردازیم. فیلمی که آن را باید یکی از بهترین آثار انقلابی سینمای ایران در دهه شصت نام نهاد، هرچند این کار به نوعی از فیلم‌های هالیوودی کپی‌برداری شده است. کارگردانی این کار را امیر قویدل بر عهده دارد و فرامرز قریبیان، خسرو شکیبایی، حسین ملکی، عنایت بخشی، امرالله صابری، کیومرث ملک مطیعی و... از جمله بازیگران این فیلم  است. این فیلم محصول سال 67 است و در همان سال این کار توانست در جشنواره فیلم فجر سیمرغ‌های فراوانی را به خود اختصاص دهد. در خلاصه داستان این فیلم آمده؛ در اوج روزهای انقلاب، لکوموتیورانی پیر به نام فولاد، قطاری سوخت رسان را به مقصد اصفهان می‌راند. با اعتصاب کارگران شرکت نفت و راه آهن،  برای رفع نیاز مردم، مسیر قطار را به سمت مناطق سردسیر تغییر می‌دهند. ارتش وارد عمل می‌شود تا محموله را پس بگیرد، اما فولاد با یاری دستیارانش مصمم می‌شود قطار را به مقصد برساند. مردم با مشعل های فروزان به همراهی قطار تا مقصد می‌آیند و لکوموتیوران در آخرین لحظات جان خود را در این راه از دست می‌دهد. این فیلم نیز همانند بسیار از فیلم‌های آن دوران  کاری سفارشی است، ولی با این تفاوت که فیلم در بحث ساختار از کیفیت خوبی سود برده است. برای همین هم منتقدان و هم مردم از کار استقبال کردند.

در انتهای این گزارش باید گفت، می‌توانستیم از فیلم‌هایی دیگری چون «شکار»، «شب دهم» و... نام بریم، اما آن کارها نیز آثاری بودند که نکته خاصی برای بیان نداشتند و تنها با نگاه شعاری می‌خواستند موضوعی را نقد کنند. این تولیدات آثاری بودند که به صورت غیر مستقیم به انقلاب می‌پرداختند بدون این‌که بخواهند اصل انقلاب را مد نظر قرار دهند. برای همین این سوال در ذهن پیش می‌آید که تماشاگر آینده ما چگونه قادر است از انقلاب خود تصویری سینمایی و دراماتیک داشته باشد. به هر حال چرایی این اتفاق را سعی خواهیم کرد در قالب سلسله گفت‌و‌گوهایی با عوامل فیلم‌هایی که نامشان ذکر شد در میان بگذاریم تا بتوان از میان به نتیجه‌ای مطلوب دست یافت.

به قلم داود کنشلو

انتهای پیام

captcha