شبکههای مختلف تلویزیونی این روزها و در راستای شعار سال یعنی «حمایت از کالای ایرانی» که از سوی مقام معظم رهبری اعلام شده است، اقدام به پخش آیتمهایی نمایشی میکنند که در آن البته به شکلی شعاری و نهچندان تأثیرگذار بر این امر یعنی حمایت از تولید و مصرف کالای ایرانی، تأکید دارند.
این آیتمهای نمایشی که اغلب تولید «مدرسه سینمایی عمار» هستند، معمولاً از ساختاری مشابه نیز برخوردار بوده به این معنی که شخص خریدار با مراجعه به یک فروشگاه(لوازم تحریر، لوازم خانگی، البسه و...) ابتدا طلب کالای خارجی میکنند و بلافاصله مخاطب تلویزیونی اثرات و تبعات منفی از این مطالبه را در زندگی طبقه کارگر و تولیدکننده ایرانی میبیند و انگار این حس به شکلی معجزهآسا در نهاد فرد خریدار نیز حلول کرده و او برای رفاه زندگی کارگر و تولیدکننده ایرانی، دست از خرید کالای خارجی کشیده و رو به خرید کالای ایرانی میآورد.
چنین تغییر رویکردی به ناگهان در ادامه این آیتمهای نمایشی نیز تأثیر سازنده خود را میگذارد، چرخ صنعت شروع به چرخیدن کرده و مثلاً کارگر و تولیدکننده داخلی که از سر بیکاری در خیابانها و گذرگاهها، دستفروشی میکند با یک تماس تلفنی از سوی مدیر کارخانه دعوت به کار شده و اصطلاحاً از کوچه و خیابان جمع میشود و یا مثلاً سفره کارگر و تولیدکننده داخلی که پیش از این سفره حقیرانهای بوده، تبدیل به سفرهای آبرومند با غذایی مطبوع شده و موجب میشود تا لبخند بر لبان خانواده کارگر ایرانی بنشیند.
البته در مواردی نیز دوستان سازنده این آیتمهای تبلیغاتی که هدفشان مجاب کردن مصرفکنندگان به مصرف کالای ایرانی است مثلاً در قسمتی از این تولیدات خود، البسه تولیدی کشور ترکیه را با تولید داخلی مقایسه میکنند و خریدار در تصور خود با یک کارگاه دوخت البسه ایرانی روبرو میشود که خرید او متضمن مشغول به کار شدن آنهاست و در نتیجه تصمیم میگیرد، لباس تولید کارگاههای دوخت و دوز ایرانی را برگزیند تا آنها نیز مشغول به کار شوند تا به قول خودشان نان حلالی بر سر سفره خانواده ببرند.
نکته جالب توجه در تمامی این تولیدات نمایشی در راستای تبلیغ شعار سال که البته در بخشهای مختلفی از کنداکتور برنامههای شبکههای تلویزیونی، پخش آنها در نظر گرفته شده است، اینکه تنها راه مجاب کردن مخاطب به خرید و تهیه کالای ایرانی و جایگزین کردن آن به جای مصرف کالای خارجی، برانگیختن حس ترحم بیننده تلویزیونی در نظر گرفته شده است و ناخودآگاه و کسی چه میداند آگاهانه، مخاطب تلویزیون براساس رحم و شفقتی که ویژگی هر ایرانی است تنها برای اینکه کارگر و تولیدکننده ایرانی قادر به امرار معاش باشد باید تن به خرید کالایی بدهد که تولید وطنی است؛ صرف نظر از اینکه چه کیفیتی داشته باشد و آیا قادر است خدمات پس از فروش ارائه نماید یا خیر؟
اما آیا اینگونه است؟
این امر در شرایطی در حال وقوع است که در این برهه از زمان و پس از گذشت دورانی طلایی که باید براساس یکی از شعارهای ارزشی انقلاب اسلامی یعنی خودکفایی ایران در همه عرصهها، شاهد تحقق این مهم طی سالیان گذشته باشیم و البته به دلیل غفلت صاحبان بازار و سرمایه و مدیران صنعتی چنین امری همپای با بازارهای جهانی میسر نشد، اینک باید شیوهای اصولی و هدفمندانهتری را در عرصه تبلیغات بازرگانی به منظور مجاب ساختن مصرفکننده در خرید کالای ایرانی شاهد باشیم، یعنی روندی که مصرفکننده را در مقام قیاس قرار داده و چنین وانمود نماید که جنس تولیدی ایرانی به واقع چیزی از نمونه مشابه خارجی کم ندارد. اما آیا اینگونه است؟ تجربه عملی نشان داده که در بسیاری از موارد کالای ایرانی توانسته رقابت نزدیک و نفسگیری با کالای خارجی داشته باشد، پس چرا نباید بر این مهم که تبلیغی مؤثر و کارسازتری در راستای استفاده از کالای ایرانی است، سرمایهگذاری صورت گرفته و به رونق بازار مصرف ایرانی کمک شایان توجهی داشته باشد؟
دیگر مورد ثمربخش در رونق بازار حاصل خرید و مصرف کالای ایرانی از سوی مصرفکنندگان داخلی، به تصویرکشیدن روند تولید این آثار در قالب آثار تصویری است که تا اندازهای شبکه جدیدالتأسیس«ایرانکالا» توانسته به این مهم دست پیدا کند، پس وقتی میشود چنین اتفاقی را در عرصه فرهنگسازی رسانه به منظور تولید و مصرف کالای ایرانی رقم زد چرا باید صرفاً با برانگیختن حس ترحم مخاطب و مصرفکننده ایرانی، او را مجاب به خرید و استفاده از کالایی کرد که همچنان اعتمادی به کیفیت و خدمات پس از فروش آن ندارد؟
به طور حتم چنین قالب و شکل تبلیغاتی که رسانه ملی آن را در زمینه ترویج مصرف کالای ایرانی پیش گرفته است چندان نمیتواند مؤثر باشد چرا که با توجه به قیمت بالای مواد اولیه به غیر از مواردی استثناء، کالای ایرانی نیز تنها از نظر قیمت تمامشده با کالای خارجی قابل برابری است و حتی اگر کالای خارجی اختلاف قیمت فاحشی با کالای ایرانی داشته باشد، مصرفکننده ترجیح میدهد حتی با وجود کیفیت قابل قبول جنس ایرانی، به دلیل گنگ و مبهم بودن خدمات پس از فروش، تن به خرید کالای خارجی بدهد که سالهاست به عنوان برند مطرح در سطح دنیا بر سر زبانها است و اصطلاحاً امتحان خود را پس داده است.
به قلم امیرسجاد دبیریان
انتهای پیام