«مصادره» اولین فیلم مهران احمدی در مقام کارگردان فیلمی آبرومند در حوزه سینمای طنز است؛ ژانری که متأسفانه در سالهای اخیر در چنگ «خالتورها» گرفتار آمده است. سینمای طنز ایران در دهه 60 جز گونههای شریف و پاک کشورمان بود و در آن آثار فراموشنشدنی چون اجارهنشینها»، «زرد قناری» و.... تولید میشد، اما با گذشت زمان به بهانه درآمدزایی اقتصادی، کیفیت فیلمهای اینگونه به شدت کاهش یافت بهنحویکه در فیلمهایی چون «خالتور» رقصیدن بازیگر یکی از آیتمهای به اصطلاح کمدی فیلم را تشکیل میدهد.
در چنین شرایطی وقتی میبینیم فیلمهایی چون «مصادره» یا «خجالت نکش» تولید میشود این امر در ذهنمان شکل میگیرد که در سالهای آینده کمیت این قبیل تولیدات افزایش یابد. در «مصادره» جدا از رویکرد طنز در بحث معنایی نیز کار به اتفاقات مهمی اشاره دارد. برای نمونه وقتی درباره شکنجه کردن ساواکیان حرف زده میشود، لحن کارگردان شعاری نیست، بلکه با طنزی دلچسب به ما گوشهای از اتفاقات خشن زندانهای سازمان امنیت رژیم گذشته را نشان میدهد.
حتی مهران احمدی در این کار با زبان طنز به برخی انحرافات که در ابتدای پیروزی انقلاب وجود داشت نیز اشاره دارد. برای مثال در سکانسی از فیلم به برخی تندرویهایی که از سوی گروهک مجاهدین خلق (منافقین) اشاره میشود و به نوعی راه آنان از توده مردم جدا میشود. در ادامه قصه ما با زبان طنز اتفاقات دیگری را در فیلم شاهد هستیم، اتفاقاتی چون مهاجرت یا سرنوشت کسانی که اقدام به انجام این کار کردهاند در سرزمین غربت نشان داده میشود.
نکته جالبتر اشاره فیلم به برخی اپوزیسونهای خارج از کشور مربوط میشود که در فیلم هویت پوچ آنها با زبان طنز بیان میشود. این اتفاق هم به هیچوجه شکلی تند ندارد، البته شاید عدهای با این نکته موافق نباشند و بگویند کار سفارشی است، چون در آن اپوزیسیون محکوم شده است. در جواب این گفته باید به دو مهم اشاره کرد. ابتدا اینکه در همه دنیا سینما در نهایت ابزاری است که در آن سیاستهای نظام تایید شود. برای نمونه در آمریکا هیچگاه ما فیلمی را نمیبینیم که در آن اصل لیبرال دموکراسی زیر سؤال رود، هرچند ممکن است آدمها خطاکار باشند ولی خطاکارها در نهایت به واسطه قانون حذف میشوند.
مطلب دیگر اینکه در این فیلم ما نقدهایی از خود را هم شاهد هستیم. در «مصادره» شخصیتی وجود دارد که بابک حمیدیان آن را بازی میکند. این فرد در ظاهر فردی انقلابی است، اما در باطن آنچه که میبینیم فردی فرصتطلب است که در هر موقعیتی میخواهد منافع مادی خود را به دست آورد. در ضمن پایانبندی که کارگردان برای فیلمش انتخاب کرده نوعی تداعیگرآشتی ملی است، اما جدا از نکات مثبت فیلم که بحث معنا را در بر میگیرد برخی نقدها نیز وجود دارد. یکی از این انتقادات به نگاهی مربوط میشود که کارگردان به زنان غربی دارد. در این کار آنها افرادی بیوفا ترسیم میشوند که هیچ دلبستگی خانوادگی ندارد و این مسئله نیز تنها به یک نقش مربوط نمیشود، بلکه در سه کارکتر ما چنین اتفاقی را شاهد هستیم.
اما جدا از مباحث مفهومی باید به بخش فنی فیلم نیز اشاره داشته باشم. در ابتدای بحث به کارگردانی فیلم میپردازیم. این فیلم در بخشهایی به قبل از انقلاب میپردازد. تصویرسازی از این زمان به نظرم در حد استانداردهای سینمای ایران مطلوب بوده و نمیتوان از آن ایراد چندانی گرفت در همین حوزه کارگردان با دکوپاژ خوبی که برای کارش در نظر میگیرد، اتفاقی خوب برای فیلمش رقم میزند.
بخش بعدی فیلم به بازیگری «مصادره» مربوط میشود. در این قسمت اکثر نقشها دوستداشتنی هستند، اما در میان تمامی کارکترها رضا عطاران نقطه درخشانی است که از وی باید به عنوان نقطه درخشانی در سینمای ایران نام برد. عطاران را اکثر کارهای خود به اندازهای خوب نقش را جان میبخشد که تماشاگر کامل آن را پذیرفته و با آن ارتباط برقرار میکند. برای همین هم امروز این هنرمند به چهره تبدیل شده که حضورش در هر کار به نوعی فروش آن فیلم را تضمین میکند. درباره نقشهای مکمل هم باید امتیازی خوب به فیلم داد به ویژه بابک حمیدیان و میرطاهر مظلومی بازی خوبی از خود ارائه کردهاند.
بحثهای فنی دیگر این فیلم به تصویربرداری و موسیقی فیلم مربوط میشود که جز نکات مثبت فیلم است به ویژه در زمینه تدوین هم باید امتیازی خوب به کار داد.
در انتهای این مطلب، باید به یاد داشت که سینمای طنز این روزها به شدت نیازمند کارهای شریفی چون «مصادره» است. فیلمهایی که سعی نمیکنند به بهانه خنداندن و گیشه هر رفتار بیارزشی را در فیلم نشان دهند. با این توضیح باید به «مصادره» نمره خوبی داد. مطلب پایانی به اکران عمومی فیلم مربوط میشود که امید دارم اتفاقی خوب برای فیلم رقم بخورد، چون اگر خواسته مورد نظر رخ دهد ما شاهد اتفاقات خوبی در سینمای طنز رخ دهد.
داوود کنشلو/ خبرنگار ایکنا
انتهای پیام